خیلی شبها وقتی از روی تخت بلند می شم
بی اختیار چندتا هزاری از توی جیبم در میارم و بطرفش پرت می کنم ..
آخه هنوز نتونستم خودمو به زندگی مشترک عادت بدم ..
فریاد خاموش
دیگر از خوابیدن با دخترکان خمار چشمی که
شلوار زیر زانو می پوشند و
از فرط لاغری کودکان آفریقا را یاد آورم می شوند چندشم می شود ..
...
فریاد خاموش