زنگ کلیسا به تعداد سالهای زندگی متوفی مینوازد . یک ٬ دو ٬ ...٬بیست و یک ٬ بیست و دو ... آخ که چقدر جوونه بدبخت ! ولی کی مرده ؟ من که نمی بینم ... کوش؟ تابوت کو؟
چقدر سردم... ای وای ... این دفعه مثه اینکه نوبت من بوده!
خانوم دختر
جمعه 23 آبانماه سال 1382 ساعت 10:21 ب.ظ
چه معنی داره یکی زرت بیوفته بمیره؟! دم تکیلا عشقی گرم که بعد از مدتها به دنیا اومد چراغ خونه رو روشن کرد... معذرت آقا! ما پارچه سیاه نداریم. بیزحمت مجدد متولد شین... قول میدم خودم شخصا آستین بالا بزنم و یه تولد حسابی برات را بندازم. خب؟ باشه؟:)
" اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت
اشک ، در چشم تو لرزید
ماه ، بر عشق تو خندید "
**********************
سلام ....
سلام وبلاگ بسیار بسیار جالبی داری موفق باشی...
خدا نکنه!!!!
تو با اجازه کی مردی؟؟؟
چه دیر فهمیدم که مرگ هم حقیقت دارد...
چه معنی داره یکی زرت بیوفته بمیره؟! دم تکیلا عشقی گرم که بعد از مدتها به دنیا اومد چراغ خونه رو روشن کرد... معذرت آقا! ما پارچه سیاه نداریم. بیزحمت مجدد متولد شین... قول میدم خودم شخصا آستین بالا بزنم و یه تولد حسابی برات را بندازم. خب؟ باشه؟:)
سلام. فکر کنم آدم قبل از مرگ زیاد احساس مردن میکنه.
مردن هم یکی از اون حادثه هایی هستش که هیچ وقت خبر نمیده!
مسئله این است ... مردن یا مرده بودن