۱مرگ را با حرف زدن آلوده نکن .تیغ را بکش، گاز را باز کن و تمام. ۲ مرگ بعضی اما ارزش ندارد. آنکه میمیرد اما بیهدف و دوم مرگ جوان ناپخته. ۳ ... ﴿از نوشتههای آدم معمولی وقتی که به مرگ فکر میکرد﴾
کامران
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1382 ساعت 07:34 ب.ظ
هرگز از مرگ نهراسیده ام ... اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود ... باری هراس من همه از مردن در سرزمینی است که ... مزد گور کن از آزادی آدمی بیشتر باشد ...جستن .. یافتن ... و آنگاه به اختیار برگزیدن ... و از خویشتن خویش بارویی پی افکندن .. اگر مرگ را جز این همه ارزشی بیشتر باشد ... حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم !
سلام خیلی خوشحالم با بلاگ شما آشنا شدم
خدمونیما اینجا چقدر رییس داره
همه می نویسن
من که خیلی خوشم اومد
امید وارم موفق باشید
هرگز از مرگ نهراسیده ام ... اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود ... باری هراس من همه از مردن در سرزمینی است که ... مزد گور کن از آزادی آدمی بیشتر باشد ...جستن .. یافتن ... و آنگاه به اختیار برگزیدن ... و از خویشتن خویش بارویی پی افکندن .. اگر مرگ را جز این همه ارزشی بیشتر باشد ... حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم !
مرگ خیلیها ارزش ندارد ...مانند او که بودنش .. بی ارزش بود ..
بودنش به چه دردت میخوره ؟ نبودنش چی؟ هر دوش برات عذاب بزرگیه
سلام خوبی سایتت خیلی باحاله یه سوالی داشتم من نمیتونم واسه سایتم نظر دهی بسازم می شه کمک کنی ایمیل بزن به من اینم سایت من www.sinasoti.blogsky.com