وای...
میدونی؟
اون طعم شیرین لبات ...
خواهش درون چشمات ...
پستی و بلندیهای بدنت ...
گرمای گونه ات ...
حس گس نوازش هات...
وای ٬ اون پیچش مژه هات وقتی اون رو میبندی ...
و نجوای زمزمه هات...
و بر روی هم غلطیدن هامون ٬
هیچ وقت
هیچ وقت
هیچ وقت
یادم نمیره
از الان و تا همیشه ....
فقط
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
فقط٬
فقط چیزه
اوم
...
...
...
اوم
راستی٬
اسمت چی بود؟نوشته یک
متهم فراموش کار
بابا یه مهلت به هم بدید لااقل خونده بشه مطالب ... مسابقه ست ؟ اگر هست که منم بازی ...
سلام . خوبی ؟
(آنکه به فکر فردا نیست ، به غم فردا گرفتار خواهد شد . == کنفوسیوس )
(برای زندگی فکر کنید ، اما غصه نخورید . == دیل کارنگی )
(همچنان در فکر آن هستم که گفت // پیلبانی بر لب دریای نیل ************* زیر پایت گر ندانی حال مور // همچو حال تست زیر پای پیل == سعدی)
(محبت هزینه ای ندارد . مهربان باشیم . == شامفور)
(در جمع آوری دوستان و دوری از آنان زیاد عجله مکن . == سولدن )
اول اسمشو یاد بگیر بعد این همه ادبیات خرجش کن.
ولی خیلی بدجنسی. یه وقت به خودش نگی اسمشو یادت رفته ....دلش میشکنه.
چی بگم؟.. بگم مثل همیشه قشنگ؟.. همیشه همینه... اسمشو نمیدونی...چی دارم میگم؟.. برم بخوابم... منم مثل ...... بدجنس... عیبی نداره... تو بنویس مهم نیست که اسمشو یادت بره... موفق باشی متهم جونم
هِهِ !
سلـــــــــــــــــــــــام!!!آقا من حظ می برم میام خونه شما...چقدر ناز می نویسین شماها...عالی...دستتون درد نکنه...ممنون!
هی.من چقدر حالم خوبه
...
اسم می خوای چیکار ..
همه ی پسرا همینطوری هستند بدون برو برگرد
منو دوباره تها گذاشتند
اسمم ... عزراییل