به کدامین گناه مرا به انتظار محکوم می کنی قاضی سرنوشت من ، نمی شود با طناب دار فراموشی ات مرا بمیرانی؟ من رعشه های مرگ را بهتازیانه های انتظار ترجیح می دهم.
[ بدون نام ]
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 ساعت 11:16 ق.ظ
بسیار زیبا می نویسی.
یه نفر دلتنگ
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 ساعت 12:28 ب.ظ
گـاهی وقتـا ، تـازیانه های انتـظار هم میتونـن شیرین باشن، زمانی که بدونی انتظارت بی سرانجام نیست و او عظمت انتظارت رو درک کرده...اما...وای به روزی که ندونی باید تا کی منتظر باشی یـــــــا اصلا برای کــی..!!! انتظار بی پایـان با مرگی تدریجی و ذره ذره برابره.....
بازم میگم قشنگ بود....خسته شدم یه دفعه خیلی بد بنویس که بگم بد بوووووووووووووود......
بابالنگ دراز
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 ساعت 07:52 ب.ظ
تازیانه ها به صورتم می خورد و من هیچ گاه نمی میرم ...
[ بدون نام ]
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 ساعت 08:53 ب.ظ
جالبه که چند ماه پیش همین شعر رو تو وبلاگ آه خوندم که نویسنده اش شخصی به نام مسیح است . حتی پشت کاستها هم مینویسند از تکسیر ناجوانمردانه بپرهیزید شما چرا مستر آلبالو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آلبالو
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1383 ساعت 12:25 ق.ظ
گرچه نمی خواستم بگم ولی باید خدمت این دوست عزیز که بدون اینکه اسمی از خودش بنویسه در مورد این متن به من خرده گرفته بگم وبلاگ آه مال خود منه و اونجا شعر می نویسم ... از نکته سنجی شما ممنونم
آلبالو
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1383 ساعت 12:28 ق.ظ
ضمنا در کمال ادب و متانت باید بگم تکثیر به معنی کثرت دادن و انتشار با ث نوشته می شه نه با سین .. بازم ممنونم
[ بدون نام ]
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1383 ساعت 01:16 ب.ظ
سلام مستر آلبالوی عزیز چیز دیگه ای جز اینکه بگم متاسفم ندارم واقعا به خاطر علاقه ای بود که به وبلاگ آه دارم ممنون از اینکه روشنم کردید. در ضمن موقع تایپ آنلاین این جور اشتباهات پیش می یاد به هر حال مرسی به خاطر شعر ها و متن های زیبایتان در وبلاگهای آه ،این چند نفر ،دفتر خاطرات ،چند نفر و آلبالو . مرسی مرسی مرسی:)
[ بدون نام ]
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1383 ساعت 01:52 ب.ظ
و البته روزهای البالویی . اگه بازم بود بگین تا دوباره پاچه تونو نگیرم ولی جدای از شوخی من عاشق این متنتون بودم: زندگی من یک جرعه چای تلخ بود ، کاش قندم می شدی شیرین من !
به گناه فراموشیت که انتظار همان راهی است که عمری است
پیموده ای ..
با طناب دار فراموشی مردن خیلی بدتره..
بسیار زیبا می نویسی.
گـاهی وقتـا ، تـازیانه های انتـظار هم میتونـن شیرین باشن، زمانی که بدونی انتظارت بی سرانجام نیست و او عظمت انتظارت رو درک کرده...اما...وای به روزی که ندونی باید تا کی منتظر باشی یـــــــا اصلا برای کــی..!!!
انتظار بی پایـان با مرگی تدریجی و ذره ذره برابره.....
بازم میگم قشنگ بود....خسته شدم یه دفعه خیلی بد بنویس که بگم بد بوووووووووووووود......
تازیانه ها به صورتم می خورد و من هیچ گاه نمی میرم ...
جالبه که چند ماه پیش همین شعر رو تو وبلاگ آه خوندم که نویسنده اش شخصی به نام مسیح است . حتی پشت کاستها هم مینویسند از تکسیر ناجوانمردانه بپرهیزید شما چرا مستر آلبالو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گرچه نمی خواستم بگم ولی باید خدمت این دوست عزیز که بدون اینکه اسمی از خودش بنویسه در مورد این متن به من خرده گرفته بگم وبلاگ آه مال خود منه و اونجا شعر می نویسم ... از نکته سنجی شما ممنونم
ضمنا در کمال ادب و متانت باید بگم تکثیر به معنی کثرت دادن و انتشار با ث نوشته می شه نه با سین .. بازم ممنونم
سلام مستر آلبالوی عزیز چیز دیگه ای جز اینکه بگم متاسفم ندارم واقعا به خاطر علاقه ای بود که به وبلاگ آه دارم ممنون از اینکه روشنم کردید. در ضمن موقع تایپ آنلاین این جور اشتباهات پیش می یاد به هر حال مرسی به خاطر شعر ها و متن های زیبایتان در وبلاگهای آه ،این چند نفر ،دفتر خاطرات ،چند نفر و آلبالو . مرسی مرسی مرسی:)
و البته روزهای البالویی . اگه بازم بود بگین تا دوباره پاچه تونو نگیرم ولی جدای از شوخی من عاشق این متنتون بودم: زندگی من یک جرعه چای تلخ بود ، کاش قندم می شدی شیرین من !
... . ... هیچی!... . .... شایدم همه چی!....
بازم از بابت نکته سنجی و لطفی که داری ممنونم دوست بی نام من
لرزیــدم!!! عکس از این بهتر پیدا نکردی؟!؟!؟!
سلام خیلی قشنگ مینویسی امیدوارم موفق باشی
انتظار نیز به مانند شکلات حوشمزه است
عالی
قشنگ بود ...
ببین آلبالو... قرار نبود انقدر قشنگ بنویسی که... مثل فریاد خاموش... و مثل فریاد خاموش......