این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

معاشقه ...



آری ٬ ما همه همان یاغیانی بودیم که زمانی را سر به دعا می‌گذاردیم و اکنون در لوای گناهانمان سر به خاک می‌نهیم که تا شاید روزی را با مرگی سپری کنیم که پایانش زندگی است . مرگی که رهایی از زندگی سگی جان خراشی‌ است که خراشش به عمق تمام دردهای عالم می‌رسد . عالمی که همه در آن مردگانی بیش نیستند که روزی زنده به خاکی بوده‌اند که حالا زنده می گیرد و مرده تحویل می دهد . تحویل که نمی‌دهد ٬ زنده‌ها را در خود می‌بلعد و مرده‌ها را ما دیگر نمی‌بینیم . ما همه به این امید به خاک می‌رویم که شاید در آن انتهای زیرخاکی همدیگر را در آغوش بکشیم و معاشقه‌ای کنیم که هیچ‌گاه اتفاق نمی افتد ...



به قلم بابالنگ‌دراز ...


نظرات 7 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:11 ق.ظ http://daftarekhaterat.persianblog.com

راستش اونقدر ها هم مرگ ترسناک نیست. البته خیلی هم لذتبخش و رومانتیک نیست :-)

دخی یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:12 ق.ظ http://dokhijoon.persianblog.com

ایشالا خدا همین دنیا نصیب کنه
چرا این همه راه دور .... ؟

مینا یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:05 ب.ظ

...و اینبار مرگ چه خواستنی می شود...

آلبالو یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:06 ب.ظ

دنیا را پایانی نیست ... ما اسیر یک امتداد فراموش شده ایم

ویروس یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:41 ب.ظ http://databus.persianblog.com

دردی است غیر مردن /// کان را دوا نباشد /// پس من چگونه گویم : /// کاین درد را دوا کن ....

فریاد خاموش دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:28 ق.ظ

پس ..به امید زندگی در آنجا ..

یاس سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:08 ق.ظ http://shiva-omid.blogsky.com/

به هر دردی دوایی هست جز درد اجل آری
چه آید از طبیب آنجا که درد بی دوایی بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد