چشماتو باز میکنی
توی یه اتاق تاریکی با دیوارای قرمز تیره
دور تا دورتو خون گرفته
از در و دیوار قطره های خون میپاشه روی سر و صورتت
بوش اذیتت میکنه
صدا میاد
انگار یکی مدام داره میکوبه به دیوار اتاق
گوپ گوپ گوپ
گرمته , دستتو میکشی روی دیوار تا در خروجی رو پیدا کنی
مایع سرخ و لزج روی دیوار کف دستتو سرخ میکنه
حس میکنی دیگه تحمل نداری
تا زانو فرو میری توی خون داغ و تازه
تسلیم میشی
خودتو ول میکنی و ولو میشی
تو راه , قبل از ولو شدن توی چشمه خون , صدات می زنم
بر میگردی
از این بالا برات دست تکون میدم و میگم :
نترس عزیزم , اینجا دل منه , مگه خودت نخواسته بودی ؟
آلبالو
همینه واقعا!
کاشکی نترسه ..
حالا سولاخش کدوم وره که بیایم بیرون و نخوریم به دیفار؟؟:دی
هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد
shere jaleb bod mofagh bashio paidar ya hagh
آره واقعا اکثر همین میشه...
بازم غافلگیر کرد نوشتت منو :)