- مرگ چه مزه ایه ؟
- مزه یخ میده
- یعنی چی ؟
- یعنی تنت سرد میشه و زبونت بی حس
- درد نداره
- اگه گازش نزنی نه ,
- پس باید چه جوری خوردش ؟
- باید آروم آروم , میکش بزنی
- پس اینایی که یه دفه می میرن چی ؟
- این مدلش درد داره ... خیلی هم درد داره .
- دردش چه طوریه ؟
- مثل درد زنده بودن بعد از مردن اونی که دوستش داری .. فهمیدی ؟
- ... ام ... آره .. راست میگی ... خیلی درد داره .
نوشته آلبالو که دلش برای آدمایی که یهویی مردن خیلی غصه داره .
اما من فکر می کنم مرگ مزه یه یخ داغ رو داره یه مزه عجیب و شاید هم دلچسب
شاید... به هر حال این یه موضوع شخصیه
از مرگ های ناگهانی نگو!
که حالم بهم می خوره! نباید بخوره! اما می خوره!
چون تجربش رو داشتم برای اطرافیانم!
تا نچشی! نمی تونی بفهمی چه مزه ی چیز گندی رو داره!
با نظرت موافقم
واقعا غصه انگیزه
مخصوصا وقتی شایعات هم کنارش میاد دیگه...
نمیشه هیچی در موردش گفت
خیلی بده که آدم یه هو یکی از عزیز ترین کساشو از دست بده خیلی درده وحشتناکیه...
درسته ..
اما زنده بودن بعد اونی که دوستش داری دردش از اینم بیشتره...
خیلی بیشتر
منم دلم براشون غصه داره مخصوصا که عزیزم مرده..بهترینم...
دعا می کنم جای اون خوب باشه
کامران از قیافت خوشم میاد
جدی !؟
بابایه مهربون
کلمه قشنگیه ...
اگه هواپیما نتونست پرواز کنه.... جای اون ...یه عالمه آدم تونستن پرواز کنن..... راستش... تلخه .. ولی برای ما..... برای اطرافیانشون..... مخصوصا برای دختر کوچولوای بابایی و پسرایی که هنوز مونده تا اندازه باباشون قوی بشن ...مخصوصا برای مامان دختر کوچولوای بابایی... اونایی که امید زندگیشون پرواز کرده....حتی برای پسر کوچولوهایی که اندازه باباشونم قوی شدن سخته... برای اونا خیلی سخته و باورش غیر ممکن....ولی برای ما فقط غم انگیز و تلخه و غصمون میگیره...
اما.... به نظرم اونا خودشون راحت شدن.... دوست داشتم همراهیشون میکردم .....
خدا رحمتشون کنه .
نمی تونیم بگیم خودشون راحت شدن ... شاید زندگی رو بیشتر دوست داشتن ... ولی به هر حال امیدوارم به جای بهتری پرواز کرده باشن
مرگ ..چون زهر شیرین است این مرگ برایم ..
زهر شیرین ؟ یا ... من نمی دونم تو چرا به خونه بر نمی گردی و چیزی نمی نویسی ؟ ایمیلتو چک می کنی ؟ نکنه قهر کردی با منو و بر بچه ها ؟ به هر حال منتظریم .
دل منم خیلی غصه داره...مرگ وحشتناکی بود!!
... همه مون غصه داریم ولی ... زود فراموشمون میشه ... نه ؟
خیلی بد بود......دردناک و غمگین.....کاش اون روز هیچوقت نمی اومد.....
زندگیمون پره از کاش ...
می شد خونه خواهر من نسوزه اونم در اول زندگی مشترکش . میشد انفجاری نباشه و راه بندونی نبا شه و برای رسیدن به خونه ساعتها پرسه نزد تو خیابون .میشد مثل هر روز صبح به صدای خیرخواه که می گفت صبح به خیر پاسخ داد میشد....میشد.. اگر بعضی احساس مسولیث داشتند اگر دل داشتند اگر..
....
سلام،خیلی سخته آدم توی خونش باشه و بهش خبر بدن که عزیز ترینش از دست داده
اون موقست که خودشو خیلی تنها می بینه و تنها امید و آرزوش هم مثل گلی جلوش پر پر شد
خیلی سانحه ی ناراحت کننده و اندوهگینی بود
خدا به همشون صبر بده
یا حق
منم به همین امیدم .. سخته . ولی ... امید به خدا ....
میدونی دردناک تر چیه؟؟؟اینه که یه نفر فقط واسه تو مرده باشه....فقط وفقط برای تو................
؟!
نه عمو جان درد پدر مرده را پدر مرده می فهمد...ولی درد کسی که عزیزش توی هواپیما بوده و یک سقوط تلخ..!! رو فقط امثال منی می فهمن که برادرشون توی هواپیما بوده....به خاطر بسپار...نمیدونی کجای آدم آتش میگیره میگیره..نمیدونی! :(( ....... من هم به خاطر سپردم..بهمن ۱۳۸۰ را... سقوط توپولوف خرم آباد را...دامنه سپید کوهی که امروز سیاه روی است
را..ضجه های مادرم را...فد خم کردن پدرم را...از دست رفتن تنها برادرم را.. بیهوش شدن خواهرم را... تو بگو من چه بگویم که مشکلم دو تاست...
به خاطر سپردن سی ۱۳۰ و به یاد آوردن توپولوف....تو بگو...
... چی بگم عموجون .... چی بگم .
راست می گی ...خیلی درد داره!
... آره خب ... خیلی
از فکرشم دردم می گیره
از همه گفته شد براشون اشکها ریختیم ولی هیچ کس ندید ونشنید صدای بچه های کوچیکی که موقع انفجار بازی می کردن و یهو سوختن با اون تن کوچولوشون کاش نمی دیدم حالا هر روز موقع رفتن و برگشتن به خونه یه چیزی به قلبم چنگ میزنه - یه ساختمون سیاه دود گرفته بین راه خونه
خیلی هم درد داره.