به خدا گفتم :
- میشه لمست کنم ؟
هوا ابری شد و
بارون گرفت ...
...
خدا جون , گرمی دست آدما , دروغیه
خدا جون , چشمای من , اسیر این شلوغیه
خدا جون , رنگو وارنگن آدما , جور واجورن
خدا جون , قولای این آدما کشک و دوغیه
من می خوام , دست نوازش بکشی روی سرم
من می خوام ترانه هاتو بشنوه , گوش کرم
خدا جون می خوام یه عاشقی باشم برای تو
که تو دستامو بگیری که دیگه هیچ جا نرم
خدا جون من پر از اشتباهمو و پر از بدی
چرا پس راه درستو , تو نشونم نمی دی ؟
خدا جون , گم شدم اینجا , نکنه ندیدمت ؟
آخ خدا جون , من دارم میشم شبیه خط خطی
من دارم حل میشم اینجا , دارم عادت می کنم
من دارم به هر کسی , عرض ارادت می کنم
این مترسکا دارن , قلبمو , آتیش می زنن
آره من دارم , همین ها رو زیارت می کنم
خدا جون , نمی کشی دست نوازش رو سرم ؟
پس چرا بهم نمی گی که کنارشون نرم ؟
آخه عشقی , که دارن این آدما , قلابیه
شایدم گفتی بهم , من نشنیدم , که کرم ...
کاشکی بارون , منو میشستو و میبرد از رو زمین
من می خوام تازه بشم , خب تازگی , یعنی همین
خدا جون , چیز زیادی دارم از شما می خوام ؟
خدا جون , تورو خدا , یه کم با من حرف بزنین ...
خدایا ...با من بگو چگونه همه لحظه هایم را پر می کنی.. همه ثانیه هایم را سرشار می کنی... همه ثانیه هایم را قابل لمس می کنی اما من از حس کردن مداوم تو ..از جاری بودنت در زندگیم ناتوانم ؟! ....یادم نبود تو خدایی ... من فقط یک بنده کوچک که چون تویی دارم و چه خوب است که تو چون خودی نداری...
پ.ن : خدایا مرسی که یه عمو کامران مهربون بهم دادی ...ولی میشه بگی چرا ازم میگیریش؟
« کاشکی بارون , منو میشستو و میبرد از رو زمین
من می خوام تازه بشم , خب تازگی , یعنی همین...»
...
...
اگه بارون بزنه...آخ اگه بارون بزنه...
فقط خدا میدونه تک و تنها توی خیابون زیر نم نم بارون.. خدا نه بارون رحمتش که اساره عشقش رو جا میده توی هر قطره بارون و نثار ما می کنه وباشد کا اینگونه عشقش تکثیر شود ...
پ.ن : کدوم بارون میتونه رد گریه هامو بشوره ؟ مهر تو عموی مهربون توی کدوم قطره پنهونه ؟ دوست دارم مثل بارون دونه دونه.. مثل خاله شادونه...میدونی؟
پشت این پنجره هااااا....باز داره بارون میزنه...
سلام،
فوق العاده بود خیلی زیبا بود
آخه مگه میشه نوشته های آلبالویی زشت باشه
موفق باشی همیشه
یا حق
چه حالی کردم
دمت گرم
سلام عزیز
ایندفعه هم زیبا و دل نشین بود مثل همیشه موفق باشی...
عشق یه چیزی مثه کشک و دوغه اما
تو هم نسبت به آهنگی که روی این وبلاگه همون حسیو داری که من دارم؟......
مرگ بر روی زمین ، برای فرزند خاک پایان راه است ، اما کسی که آسمانی است ، مرگ برایش آغاز کامیابی است ؛ بی تردید کامیابی از آن اوست . == جبران خلیل جبران
من می خوام , دست نوازش بکشی روی سرم....من دارم به هر کسی , عرض ارادت می کنم... سانازی که این روزا دلش تنگه اونم خیلی زیاد ، با این شعرت خیلی حال کرد
دور اما چه قشنگ
من نه عاشق بودم ونه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارز ید
من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت
گرچه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم و هر پنجره ای
که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
وخدا میداند
بی کسی از ته وابستگی ام پیدا بود
من نه عاشق بودم و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید
آرزویم این بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا ته دروازه نور
وشوم چیره به شفافی صبح
با خودم می گفتم
روشنی نزدیک است
تا دم پنجره ها راهی نیست
من نمی دانستم
که چه جرمی دارد
دستها یی که تهی است
وچرا بوی تعفن دارد
گل سرخی که به گلخانه نرست
تازگی می گو یند
چه عیبی دارد
که سگی چاق رود لای برنج
من چه خوش بین بودم
همه اش رو یا بود
وخدا می داند
سادگی از ته دلبستگی ام
پیدا بود
به یاد استادم که رفت
باز باران با ترانه.. با گهر های فراوان...کلاس سوم یا چهارم دبستان!یادته!؟
یاد بچگی به خیر!
چیزی برا گفتن ندارم... عالی بود...
خدا جون بهم بگو آخرش چی میشه؟؟؟ تا کجا باید باهاش برم؟؟؟ اصلا میشه؟؟؟
استارت...منو.......کانکشن!ججججججیزززززززز!وصل شدم.
هنوز صفحه ی بلاگ رو کاملا ندیدم که....
جیلینگ..جیلینگ....لالالا لالالا لالا.....!
واااااااای خدا...این صدا...این اهنگ....اهنگ قدیم قدیم های وبلاگ این چند نفر!....بغض ناخود اگاه گلوم رو می گیره...صدای جیرینگ جیرینگ اول موسیقی منو می بره به اونجایی که نباید ببره...یاده اولین باری می افتم که اومده بودم اینجا............و چقدر سوپرایز شده بودم..
و ذوق اینگه کسی شبیه تو فکر کنه....هر چند جای دیگری باشه...سالها از تو دور تر باشه...
تو دلم اول تو و بعد خودم رو جدیدا اینقدر احساساتی اب دوغ خیاری شدم لعنت می کنم....
عکس رو که نگاه می کنم...بیشتر دلم می گیره....انگار منم!...دخترک شبیه من به شیشه ی خیس و دونه های بارون نگاه میکنه...باور کنید!!!...
چشمم به خط اول که می افته:
به خدا گفتم :
- میشه لمست کنم ؟
هوا ابری شد و
بارون گرفت ...
خدا جون , گرمی دست آدما , دروغیه.......................دیگه اشک واقعا مهلتم نمی ده....چرا گریم گرفت؟!...تا به حال یکی دو بار بیشتر سابقه نداشت!...اون هم مربوط به سالهای دور و نیلوفری دیگر بود...
جای من با خدا باز! یواشکی حرف زده بودی...
باز !کاری رو که من دوست داشتم و می خواستم و انجام بدم.....کرده بودی.....
«خدا جون من پر از اشتباهمو و پر از بدی
چرا پس راه درستو , تو نشونم نمی دی »
وووووای.... وای خدا...
خدا.......................
استارت....دیس کانکت....ترن اف ف!!!
پ.ن:ببخشید...اهنگ بدجوری رو تاثیر گذاشت...کاش منم از این ملودی ها داشتم که اشک خواننده هام در بیاد... کاش....
uhoom !
خدایا ؟ هنوز هستی ؟
-آره فرزندم... و این بار بارانی سیل آسا...هم از آسمان خدا هم از آسمان چشمان من..
هر انسان دریچه ای است رو به خداوند اگر اندوهناک شود...اگر به شدت اندوهناک شود...
چقدر لطیف ....
حس خوبی پیدا کردم.یک حس لطیف خوب ...
دلم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی گرفته:(
خدا ! عشق یعنی چی؟
خدایا هنوزم هستی...اینو میدونم نمیخواد بگی...فقط بگو عمو کامرانم هست یا تهنام گداشته ؟ میخوام بدونم میگی بهم ؟
عمو جون , چیز زیادی دارم از شما می خوام ؟
عمو جون , تورو خدا , یه کم با من حرف بزنین ...
پ.ن : می زنین ؟
سلام آلبالوی همیشه خوبم...
من اینطور احساس میکنم که دست نوازش خدا مدتهاست که روی سرته و دستای قشنگت توی دستای اون همیشه مهربونه.. مطمئنم خودتم حس میکنی...
شاد باشی آلبالوی خوبم.
سلام خوب هستید
آپ شدم خوشحال میشم برام نظر بذارید...یا حق بای
من دل نگرون شدم
کجاست پس صابخونه؟
در محدوده یکتایی خداوند تو همه چیز هستی به جز تنها دست او را محکم بگیر او نشانه هیچکس را فرا موش نمیکند .(هیو پراتر) خدایا دستت را محکم میگیرم چون دوست ندارم فراموش شوم و گم !!!!!!!
اپ می کنی یا اپت کنم!؟
شکل آپ شدم دیگه...هیچ کس بر در این خانه نخواهد کوبید که کنون صبح است و بهار آمده است ؟
پس چرا آپدیت نمی کنی؟
کجایی؟
دارم نگران می شم...