جملهء آخرش « اگر پا داد یک جملهء عاقلانه نیز بگوید..» یه جور احساس سبُکی به آدم میده. اینکه میشه لذت برد با شعر و موسیقی و نقاشی..و اینهمه درگیر نبود. درگیر مثلا چیزهای به ظاهر عاقلانه. بزرگونه. سخت...
« گیاه اندوه » // نی افسرده ای ، هنگام گل روید ز خاک من / که برخیزد از آن نی ، ناله های دردناک من / مزار من ، اگر فردوس شادی آفرین باشد / به جای لاله و گل ، خار غم روید ز خاک من / مخند ای صبح بی هنگام ، که امشب سازشی دارد / نوای مرغ شب با خاطر اندوهناک من / نی ام چون خاکیان ، آلوده ی گرد کدورت ها / صفای چشمه ی مهتاب دارد جان پاک من / چو دشمن از هلاک من ” رهی “ خشنود می گردد / بمیرم تا دلی خشنود گردد از هلاک من = رهی معیری
به شدت با گوته موافقم
پا نمی ده معمولا!
بابت تبریک قشنگت ممنونم. هم از خودت و هم از بقیه بروبچ این چند نفر
جملهء آخرش « اگر پا داد یک جملهء عاقلانه نیز بگوید..» یه جور احساس سبُکی به آدم میده. اینکه میشه لذت برد با شعر و موسیقی و نقاشی..و اینهمه درگیر نبود. درگیر مثلا چیزهای به ظاهر عاقلانه. بزرگونه. سخت...
یه لبخند هم به لب یه دوست هدیه کنه! اینجوری قشنگتره...
خیلی کارها باید بکند اگر آدم باشد..
فرشته بودنم را ترجیح می دهم..
از دور قشنگه....!
خوشحال شدم دیدمت ! (گل)
به خاطر نوشته ای که کنار صفحه گذاشتی من شبیه تو ام همین طور پستات
« گیاه اندوه » //
نی افسرده ای ، هنگام گل روید ز خاک من / که برخیزد از آن نی ، ناله های دردناک من / مزار من ، اگر فردوس شادی آفرین باشد / به جای لاله و گل ، خار غم روید ز خاک من / مخند ای صبح بی هنگام ، که امشب سازشی دارد / نوای مرغ شب با خاطر اندوهناک من / نی ام چون خاکیان ، آلوده ی گرد کدورت ها / صفای چشمه ی مهتاب دارد جان پاک من / چو دشمن از هلاک من ” رهی “ خشنود می گردد / بمیرم تا دلی خشنود گردد از هلاک من = رهی معیری
ادم باید هر روز کمی احساس نشخوار کند......
چقدر باید!
چقدر ادم!
......................
چقدر کار انجام نشده ...
کجای این دنیای دیوانه دیوانه نشستیم آلبالوم؟
آدم؟
واقعا با همین کارا آدم آدم بنظر میرسه؟