خوبه..
با این پستهای گاه به گاهت می فهمم هنوز هستی..
یه چیزی بگم؟ .... ..... .....
....(اشاره به نکته ای )
می بینی ..به من چه ربطی داره که تو بدونی یا ندونی ..
برای من هیچ فایده ای نداره اما میگم ..به خاطر چی؟ چون خودمو میذارم جای تو ..
اگه من بودم دوست داشتم اگه کسی میدونه بهم بگه.. به خاطر همین میگم ..
به خاطر همین حس احمقانه هنوز زندم ..
چون دارم دنبال یه راه می گردم که باعث مرگ مغزیم بشه ..تا ۳ تا ادم که زندگی رو
دوس دارن بتونن از چن تیکه گوشت سالم جسمم استفاده کنن..
و هنوز پیدا نکردم ..یعنی راهی هست ..دکترا میدونن ..اما به من نمیگن ..
یا باید راهشو پیدا کنم یا این حس احمقانه رو از خودم دور کنم ..
تو نوشته هات دیدم می تونی ناراحتیهای یه نفرو ببینی و عین خیالت نباشه ..
بهت میل زدم که بهم نشون بدی چطوری ..که یاد بگیرم ..
که حوصله نداشتی..همین ..
***
پاسخ : ...
اگر عمری به فجیع ترین شکل زیر پا له می شدید شاید
گوشه ای از احساس منو درک می کردین ..
من هنوز سرشار از احساسم ..و گاهی هم منفی..گاهی هم مثبت ..
اما بهرحال سرشارم ..من می نویسم ان احساس غمبارم را ..
که در یکی به سکس می ماند و چندش بار ..
و در دیگری بارقه ای از امید می زاید ..
و در کسی حس مرگ خواهی را تشدید می کند ..
بهرحال
هرکسی از ظن خود شد یار من ..
این یکی از دهها میلی بود که برای من فرستاده شده بود ..در هر صورت از کسی که
ناراحتیهای دیگران را بی تفاوت نظاره می کند انتظار پاسخ یا کمک داشتن
بیهوده است ..نیست؟
هست ...
چیزی ندارم بگم...
فقط یه چیزی: تشدید نکرده...
هست... بود...
درست مثل نفس کشیدن در عین ناامیدی...
!!! این مطالب و اگه توی وبلاگ شخصی خودتون بنویسین بهتر نیست؟!
فکر نمیکردم از انتقادات ناراحت میشی دکی جوون.این دنیا ارزش فکر کردن هم نداره.
دلم برا نوشتنت تنگ بود
merci ke minevisi aghahe............baram ye manaei dare...........delam mikhad harf bezanam
mesle to...nemishe to .mitoni man na pas bejaye manam benevis.......bos
man neveshtehato kheli doos daram chon eyne vaghiyate.hes mikonm durugho tazviro riyai tush nis,kheli sadeghe bi pardas,vase hamin hamishe khosham miad chizai ke minevisio bekhunam chon mitunam hesssh konam!! bazam benevis...