:))واقعا راست گفتی!امروز یه پسری به دوستش میگفت روز والنتاینه واسش یه کادو بخر دوستش گفت بابا واسه اون یکی خریدم پولم کجا بوده!! آخ از این عشقای واقعی!
اینکه آذم گاو نباشه و بیاد استاد علوفه شناسی بشه دقیقا می شه همین قضیه ولنتاین! که هیچکس اندازه خر از عشق نمی فهمی و همه اظهار عاشقی می کنند! یا دست کم ما اینجوری فکر می کنیم!
آلبالو
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 ساعت 03:53 ب.ظ
ولنتیانه دیگه تهاجم فرهنگی که میگن همینه
پسرک تنها
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 ساعت 10:19 ب.ظ
من ساقه ی گندمی را که هر سال برای خودم میخرم و بو میکشم .همان بر گشت به وجود و همان عشقی است که به ساقه های طلایی گندم دارم .واین روز برای من ولنتاین گندمی است....
شهرام
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1385 ساعت 10:07 ب.ظ
من نمیدونم چرا اینجا اینقده مهجور افتاده ....چرا مدیریت نداره ....چرا کسی دل نمیسوزونه واسه این وبلاگ لامصب ...هر کسی هر وخ دلش میخواد میاد مینویسه ...اینجوری خوب نیست ....
مستر البالو !! حیف این وبلاگه با این سابقه و با این ارشیو که ولش کردی به امان خدا ....شما مثل باغبونی میمونی که هی نهال میکاری و ول میکنی به امان خدا .....اقا پنج تا هندونه رو که نمیشه با یه دست ورداشت که ...!!
دلت بسوزه برای اینجا ....حیفه چراغش خاموش بشه ...سالی یه دفه اونم تو سالگردش یادش میفتی و دوباره میای یه گرد گیری میکنی و یه های و هوی را میندازی که چی ؟ ای جماعت ترو جان مادرتون بیاین اینجا بنویسین ....
این جماعت محترم و محترمه هم اول دلشون به حال وبلاگ خودشون میسوزه و بعدش اگه حالی موند یه حالی به اینجا میدن .....
نظم نداره ...سه شنبه اپ شده تا دونفر کامنت گذاشتن باز چار شنبه اپ شده ....این میشه بی نظمی ...هر کدوم یه روز خاص ...باید مطلب بخوای از هر نفر برای همون روز خاص ...
میدونم که تاثیر نداره حرف بنده ....اما گفتیم که بگیم
یا علی ..
داش شهرام .. هدفم از درست کردن این وبلاگ این بود که بچه ها دور هم جمع بشن و گروهی بنویسن نه اینی که هست .. هر کدوم از بچه های ان چند نفر ماهی یه بار سالی یه بار سرکی می کشن و میرن .. تقصیر من نیس مگه میشه زورشون کرد که مثلا فلانی باید حتما فلان روز یه مطلب بنویسه و فلانی هم فلان روز از مدیریت گفتی .. خب چرا همش ایراد گرفتی ؟ پیشنهاد خوب بده ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت و نصحت همون پیشنهاده تو نمی دونی چندین و چند نفر تا حالا اومدن توی این وبلاگ و نوشتن و رفتن و بعد از مدتها برمیگردن و به این وبلاگ نظر می کنن خاطرات شیرین اون روزها براشون زنده میشه اینجا فقط یه وبلاگ نیست یه دفتر خاطره قدیمی و شیرینه چندین نفر توی همین وبلاگ عاشق و معشوق هم شدند و چندین نفر توی همین وبلاگ نوشتن رو شروع کردن اینجا واقعا چیزی فراتر از یه وبلاگ معمولیه این کسایی می فهمن که از سال اول با این وبلاگ بودن خودم وقتی برمیگردم و نوشته های قبلی خودمو م خونم کلی خاطره برام زنده میشه نمیشه زوری کاری کرد در این خونه بازه مهم آدمایی هستند که این چند نفر رو تشکیل می دن نه من
خاکنهاد
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1385 ساعت 01:03 ق.ظ
این آقا شهرام چه اعتراض بجایی کردن! من هم همونی که ایشون گفتن!
:))واقعا راست گفتی!امروز یه پسری به دوستش میگفت روز والنتاینه واسش یه کادو بخر دوستش گفت بابا واسه اون یکی خریدم پولم کجا بوده!!
آخ از این عشقای واقعی!
اینکه آذم گاو نباشه و بیاد استاد علوفه شناسی بشه دقیقا می شه همین قضیه ولنتاین!
که هیچکس اندازه خر از عشق نمی فهمی و همه اظهار عاشقی می کنند! یا دست کم ما اینجوری فکر می کنیم!
ولنتیانه دیگه
تهاجم فرهنگی که میگن همینه
این روز که گفتی
چی هس حالا؟
مثه خیلی چیزای دیگه که میاد تو جامعه ما اما فرهنگش باهاش نمیاد! چرا ما آدما همه چیزای خوشگل رو خراب می کنیم؟؟
ایول خیلی با حال بود.
من میدونم چرا اسم این روزو گذاشتن ولنتاین!!معنی ابراز محبت و عشقم میدونم!!ولی نه گل سفارش دادم نه شکلات!!!!
اگه دستم بهش برسه؟!!
من ساقه ی گندمی را که هر سال برای خودم میخرم و بو میکشم .همان بر گشت به وجود و همان عشقی است که به ساقه های طلایی گندم دارم .واین روز برای من ولنتاین گندمی است....
من نمیدونم چرا اینجا اینقده مهجور افتاده ....چرا مدیریت نداره ....چرا کسی دل نمیسوزونه واسه این وبلاگ لامصب ...هر کسی هر وخ دلش میخواد میاد مینویسه ...اینجوری خوب نیست ....
مستر البالو !! حیف این وبلاگه با این سابقه و با این ارشیو که ولش کردی به امان خدا ....شما مثل باغبونی میمونی که هی نهال میکاری و ول میکنی به امان خدا .....اقا پنج تا هندونه رو که نمیشه با یه دست ورداشت که ...!!
دلت بسوزه برای اینجا ....حیفه چراغش خاموش بشه ...سالی یه دفه اونم تو سالگردش یادش میفتی و دوباره میای یه گرد گیری میکنی و یه های و هوی را میندازی که چی ؟ ای جماعت ترو جان مادرتون بیاین اینجا بنویسین ....
این جماعت محترم و محترمه هم اول دلشون به حال وبلاگ خودشون میسوزه و بعدش اگه حالی موند یه حالی به اینجا میدن .....
نظم نداره ...سه شنبه اپ شده تا دونفر کامنت گذاشتن باز چار شنبه اپ شده ....این میشه بی نظمی ...هر کدوم یه روز خاص ...باید مطلب بخوای از هر نفر برای همون روز خاص ...
میدونم که تاثیر نداره حرف بنده ....اما گفتیم که بگیم
یا علی ..
داش شهرام ..
هدفم از درست کردن این وبلاگ این بود که بچه ها دور هم جمع بشن و گروهی بنویسن نه اینی که هست .. هر کدوم از بچه های ان چند نفر ماهی یه بار سالی یه بار سرکی می کشن و میرن .. تقصیر من نیس
مگه میشه زورشون کرد که مثلا فلانی باید حتما فلان روز یه مطلب بنویسه و فلانی هم فلان روز
از مدیریت گفتی .. خب چرا همش ایراد گرفتی ؟
پیشنهاد خوب بده
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
و نصحت همون پیشنهاده
تو نمی دونی چندین و چند نفر تا حالا اومدن توی این وبلاگ و نوشتن و رفتن
و بعد از مدتها برمیگردن و به این وبلاگ نظر می کنن خاطرات شیرین اون روزها براشون زنده میشه
اینجا فقط یه وبلاگ نیست
یه دفتر خاطره قدیمی و شیرینه
چندین نفر توی همین وبلاگ عاشق و معشوق هم شدند
و چندین نفر توی همین وبلاگ نوشتن رو شروع کردن
اینجا واقعا چیزی فراتر از یه وبلاگ معمولیه
این کسایی می فهمن که از سال اول با این وبلاگ بودن
خودم وقتی برمیگردم و نوشته های قبلی خودمو م خونم کلی خاطره برام زنده میشه
نمیشه زوری کاری کرد
در این خونه بازه
مهم آدمایی هستند که این چند نفر رو تشکیل می دن
نه من
این آقا شهرام چه اعتراض بجایی کردن!
من هم همونی که ایشون گفتن!
سلام. من لینک شما رو در وب لاگ خودم با اجازه قرار دادم.
فهرست سایتهای ایرانی کسب درامد از اینترنت
http://www.MONEYKING.mihanblog.com