نگاهم می کند ..
ـ سرتاپا ـ
می گوید : سایه ات سنگین شده ..
نگاهش می کنم
ـ چشم در چشم ـ
مگر جز یک سایه چیزی برایم مانده ..
سلام.شعر زیبایی بود.به منم سر بزن به روزم.
نمیدونم چرا حس میکنم تمام نوشته هات به نوعی با حقیقت گره خوردن
مثل همیشه عالی بود...دوستون دارم
یه لحظه خودتو بذار جای کسی که تحمله سایه خودشم نداره اونوقت همین نوشته ها میتونه یه حس تلخ ولی امیدبخش براش باشه . برخلاف اسمت خاموش نیستی!
.........
نمی گم خداحافظ چون می خوام خواننده ی دائمت باشم غمگینم
سلام.شعر زیبایی بود.به منم سر بزن به روزم.
نمیدونم چرا حس میکنم تمام نوشته هات به نوعی با حقیقت گره خوردن
مثل همیشه عالی بود...دوستون دارم
یه لحظه خودتو بذار جای کسی که تحمله سایه خودشم نداره
اونوقت همین نوشته ها میتونه یه حس تلخ ولی امیدبخش براش باشه .
برخلاف اسمت خاموش نیستی!
.........
نمی گم خداحافظ
چون می خوام خواننده ی دائمت باشم
غمگینم