خوشا به حالت که شلاق داشتی تا کنار بگذاری. امیدوارم هیچ کس توی دنیا مثل من نباشه که فقط شلاق بخوره و هیچ کاری نتونه انجام بده. فریاد خاموش فقط ادامه بده
نگاهش میکنم... ضربه های قدیمی.. هنوز می سوزد و می سوزاندم نگاهم می کند ..بی ضربه ای..نگاهش می سوزد و می سوزاندم هنوز هم حتی وقتی با محبت و عشق روبروی هم می نشینیم.ته نگاه عاشقش ضربه ای هست.. نگاهش میکنم:بزن..محکم هم....
[ بدون نام ]
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 ساعت 11:56 ق.ظ
از این حالا و هوا ی زدن بیا بیرون خواهش می کنم اینهمه مطلب قشنگ کسی که خدا موهبت نوشتنو براش هدیه کرده باید قدر بدونه بذار نوشته هات تصلای زخم خورده ها باشه
[ بدون نام ]
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 ساعت 11:58 ق.ظ
من منتظر یه مطلب زیبا ازت هستم برای نوشتن با روحت چلنج نکن همراهی کن
خوشا به حالت که شلاق داشتی تا کنار بگذاری. امیدوارم هیچ کس توی دنیا مثل من نباشه که فقط شلاق بخوره و هیچ کاری نتونه انجام بده. فریاد خاموش فقط ادامه بده
نگاهش میکنم...
ضربه های قدیمی.. هنوز می سوزد و می سوزاندم
نگاهم می کند ..بی ضربه ای..نگاهش می سوزد و می سوزاندم
هنوز هم حتی وقتی با محبت و عشق روبروی هم می نشینیم.ته نگاه عاشقش ضربه ای هست..
نگاهش میکنم:بزن..محکم هم....
از این حالا و هوا ی زدن بیا بیرون
خواهش می کنم
اینهمه مطلب قشنگ
کسی که خدا موهبت نوشتنو براش هدیه کرده
باید قدر بدونه
بذار نوشته هات تصلای زخم خورده ها باشه
من منتظر یه مطلب زیبا ازت هستم
برای نوشتن با روحت چلنج نکن
همراهی کن
اگر خودش شلاق را به دستت بدهد چه! می زنی؟
سلام
چرا وبلاگتون و آپ نمیکنید؟
لباس چرمیاتو چکار کردی ؟؟