کمی خم می شوم؛
نگاهم که به پایین آن سد لعنتی می افتد،
ناخود آگاه لرزه ای عجیب جانم را فرا می گیرد..
کاش می دانستم آن روز چه چیز تو را به درون این گرداب تاریک و وحشت زا کشانید..
کاش می دانستم..