من وتو مثل دو تا خط موازی می مونیم
که توی دفتر مشق اسیر شدیم
نرسیدیم به هم و آخر سر
تو همون دفتر کهنه ،پیر شدیم
با هم و کنار هم ، روزا گذشت
دستای من ، نرسید به دست تو
میدونیم که ما به هم نمی رسیم
مگه با شکست من ، شکست تو
اگه من بشکنم و ، تو بی خیال
بگذری از من و تنهام بذاری
اگه با تموم این خاطره ها
تو همین دفتر مشق جام بذاری
بعد اون ، نه دیگه من مال منه
نه تو تکیه گاه این شکسته ای
بیا عاشق بمونیم کنار هم
نگو از این نرسیدن خسته ای
ما به هم نمیرسیم ،آخر بازی همینه
آخر عشق دو تا خط موازی همینه!
دوست متهم که موزیک پاپ گوش میدهد ....
زنگ کلیسا به تعداد سالهای زندگی متوفی مینوازد .
یک ٬ دو ٬ ...٬بیست و یک ٬ بیست و دو ...
آخ که چقدر جوونه بدبخت !
ولی کی مرده ؟
من که نمی بینم ...
کوش؟
تابوت کو؟
چقدر سردم...
ای وای ...
این دفعه مثه اینکه نوبت من بوده!
نوشته شده توسط یک متهم مرده