بازیگرِ فیلمی شده ایم
که محصولِ مشترکِ عشوه های تو و چشم چرانی های من است
..
(نور... خاموش
صدا... قطع
دوربین... خاموش
...
حرکت...)
پسرک تنها
هیچوقت دروغ نمی گن
ولی این بار هم فریبشون رو می خورم
آتیش به زندگیم بازگشت از اون چِشای عسلی
...پسرک تنها
وقتشه که یه سفر کنم به اعماق دل
می خوام ببینم ریشه هات از کجا آب می خورن که شاخ و برگت دارن روی خیلی چیزا سایه میندازن
می خوام ببینم باید راه آب رو ببندم یا ریشه رو قطع کنم
از خاطرات پسرک تنها
پرواز در آسمان مهر من می کنی
ولی بر شاخسار عشق دیگری فرود می آیی
تار و پود سپید جامه ات قیمت پروانگی من است.فراموش کرده ای ؟
مهم نیست
سقوطت را که خواهم دید
...پسرک تنها
برو از پیشم
دیگه نمی خوام ببینمت
ولی نه به این خاطر که تمامِ مدتی که پیشم بودی ،منو ندیدی
برو از اینجا،
نه به این دلیل که توی این یه سال دوستم نداشتی
برو
فقط بخاطر اون دلیل لعنتیت که باعث شده الان دوستم داشته باشی
برای همیشه از پیشم برو
(اگه از این اخلاقها نداشتم که پسرک تنها نبودم)