خنده دار است برایم که تا بحال
به معنی لباس زیر سبزرنگ آن فاحشه حتی فکرهم نکرده بودم..!
آخر هیچگاه آدمی سیاسی نبوده ام..
تنها شرط ضمن عقدم این است که
زنم نافش را برای حلقه کردن سوراخ نکرده باشد ..
گیرم هم که در آن مهمانی مسخره دیشب
دستانت را موقع رقص دائما جوری بالا بردی که
زیر بغلت را هم ببینم.
حالا که چه..؟
دیشب از صمیم قلب عاشقت بودم
و امروز تنفر از تو وجودم را گرفته ..
عجب احساس عمیقی که بتو دارم من!
می دونی .. امشب به این نتیجه دردناک رسیدم که دیگه منو نمیخوای.
چجوری بگم .. درواقع چند وقتیه که اینو متوجه شدم..
درک این جریان خیلی هم کار پیچیده ای نبود.
می دونی ..وقتی کسی به قول خودت عاشق یکیه
و همه فکر و ذکرش ـ باز به قول خودت ـ میشه اون یک نفر
و تمام مدت هم اظهار دلتنگی کنه
دیگه خیلی مسخره است که همزمان بخواد
به آدمای اطرافش فکر کنه و دنبال انتخاب یکیشون باشه ..
دکمه ارسال را به آرامی می فشارم ..