۱۲۳...۹۱۰
قایم شدی؟
...کجایی؟ من نمی تونم پیدات کنم!دیگه خسته شدم...بیا بیرون دیگه....پیدات کردم!از پشت ابر بیرون بیا٬
خورشید من!
نوشته: عادله
ای ستاره! چشمک تو راهی به دل نمی بردچشم باز کن و ببین کهچشمک یک چشم سیاه مدتهاست که این دل را به اسیری برده است.....
نوشته عادله که تو آسمونش یه عالمه ستاره داره!
به چشمانم می گویم ببارند٬تا شاید رنگین کمان نگاهمدلت را برباید...
نوشته عادله که عاشق بارون و تر شدنه!
تب و لرز کرده ام
....
در تب اشتیاق دیدن تو می سوزم
و از ترس پایان نیافتن این انتظار سرد بر خود می لرزم
نوشته عادله
دلم تنگ آواز نفسی است٬که پشت خاطره ها جا مانده است...
برگ زرد٬ به جرم رقص شبانه اش با باد٬از چشم درخت افتادوپاییز بیرحم به حکم عدم ؛ مبتلایش ساخت...... عادله
چرخ ِ فلک می چرخد
می چرخد
می چرخد...
سر من گیج می رود
گیج می رود
گیج...
گ ...
ی..
ج.