این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

بیست تجربه در مورد عاشقی - قسمت سوم




می خوام جر بزنم ...
به اعتقاد من عاشق شدن ٬‌یک دوئله .
هر کی زودتر عاشق دیگری بشه٬ برنده س .
یادم باشه این دفعه که خواستم عاشق بشم ٬‌ غروب٬ از طرف خورشید به سمت تو بیام ...*




* کلکی که کابویها هنگام دوئل می زدند تا دیده نشن!
 
نوشته شده توسط یک متهم

ای بابا !!!




وقتی دنیا میای٬ زار زار گریه میکنی٬
ولی دوروبری هات لبخند رو لبهاشونه.
وقتی از دنیا میری لبخند رو لبهاته
ولی دوروبری هات زار زار گریه میکنند.
این دوروبری هات خولند ها...

تکیلا

اثر جرم

                       مااااااااااااااااااااااااااااااااااااچ

اولش فک می کردم سرخی روی گونه هام بعد از بوسه هات
از شرم و حیای زیاتیمه
ولی بعد فهمیتم باز به لبات ازون سرخاب سفیتابا مالوندی
عشقی
 مگه همون رنگ عنابی لبات چشه؟


نوشتیده توسط آلبالو

یک نوشته کاملا احمقانه ....


یادته؟ ....
....
....
....
....
نه مثل اینکه یادت نیست !

مشترکا نوشته متهم و تکیلا

لجن


می خوام دیگه تو چشای کسی خیره نشم...
به کسی نگم دوست دارم...
عاشق نشم...
میشه من لجن بشم ؟
مثل بعضیا ؟
آخ چی میشه اگه لجن بشم!
کیف میده ٬‌نه؟
بدون نگرانی، بدون فکر به آینده ، بدون عشق ٬‌بدون اشک

لابد دنیای شادیه؟

کسی میتونه به من یاد بده ٬ چطور میشه لجن شد؟
مثل اونایی که وقتی میبینمشون عقم میگیره ...
خصوصی،جلسه ای هر چقدر که بگین!
فقط منو لجن کنین ...



نوشته شده توسط یک متهم از روی دست مهندس سعید