با یه کوله بار٬ پر از خاطره روبروی چشمای بیتابم ایستادی.
و زمان با دستای نامرئش تو رو ازم جدا میکنه.
در کمال ناباوری٬ دورشدنت رو با بغض تماشا میکنم.
تو هیچوقت برام نگفتی چرا
با اینکه میدونستی بر نمیگردی
ازم خواستی تا منتظرت بمونم.
و تو از شهر من رفتی. برای همیشه.
تو رفتی٬ برای یه شروع دیگه.
من موندم٬ با یه دنیا تنهایی.
و یه عالمه علامت سوال......
تکیلا
اول...........................................
دوم........ قشنگه خیلی توپ
تو که اینکاره نبودی!!!عاشق شدی؟؟؟
و نظاره و انتظار ... درد آلود است
کی تو رو تنها گذاشته؟ بگو برم کت بسته برش دارم بیارم تحویل بدم.
ابتکار جالبی زدین. ولی تو یکی فکر کنم دیگه هر شصت سال یه بار بلاگ خودتو به روز کنی.
نه بابا! شاعر شدی.خبریه؟
سلام عزیزم. قشنگ بود.مثل همیشه.
خب تو هم برو !
سایت باحالی بود مرسی
سلام عژیژممممممممممممممم
خوب همه میدونن زندگی پستی بلندی داله ادم ممکن عاشق بشیو تو عشقت شکست بخولی ولی ادم هر وقت که بخواد میتونه از نو شروع کنه..
ادم دلش میگیله