هوادارت بودم حوای من،
بی هوا رفتی
بر دار شدم....
آری ؛
فاحشه
فاحشه است ..
دیشب تنها روزنه موجود اتاقم را هم کور کردم..
باشد که دیگر هیچ نوری بر زندگانیم نتابد..
مانده ام چه دهم جوابش را..
از من که دلم برای خودم هم تنگ نمیشود چه جای گلایه است آخر ..
کمی آنسوتر
دخترک عطسه ای می کند بی صدا
دستمالی بسویش دراز می کنم؛
لبخندی معنادار میانمان رد و بدل می شود ..