هزار جاده... ..هزار خط ممتد سبز...
هزار رود خروشان مرا به تو پیوست...
هزار آیه هشدار .....آیه عذاب الیم...
هزار مرد مسطح مرا ز تو نگسست...
هزار موج ز دریای مهر من جوشــید...
تمام موج ها فقط به ساحل تو نشست...
هزار قبله شدی سمت سجده ام بر توست...
هزار بانگ زدی : من خدای توام بپرست...
به جرم عشق تو دنیا به قهر من برخاست...
و آسمان ز حسادت به روی من در بست...
در آن جهان که در آتش مرا بسوزانند...
بپرسم از جهنمیان دلبر من آیا هست؟...
هزار خنده ز اعماق شعله ها خیزد...
که هر چه بار گنه داشت هدیه تو کرد و برفت...
------------------------------------------------
شعری از ** آزاده فخری **از بچه های باحال دانشکده شیمی دانشگاه علم و صنعت
قرارمون این بود که کسی که مطلب رو می نویسیه اسم خودشم بنویسه .... به هر حال شعر جالبی بود البته با ژاراگراف بندی بد و شلوغ .... گاهی اوقات شلوغی نوشته و در هم بر هم بودن نقطه ها و فعل و فاعل ها قشنگی نوشته رو خراب می کنه .... من که هنوز نمی دونم این نوشته کار کدوم یکی از بچه هاس ...
خیلی باحاله!منم می تونم این جا بنویسم؟؟؟
اولا اون توضیحات مال دوست شاعر بود نه خودش.
دوما دانشکده مهندسی شیمی.
سوما ... هیچی .قشنگ بود.
خیلی دوست دارم که با شعر ملاقات داشته با شم واقعا شعر زیبایی بود و مرا بیاد خاطرات شیرینی می اندازد
چطور می توانم با شاعر شعر ...