می خواهم تازه شوم . همه چیز را تازه می خواهم . خانه تازه ٬ لباس تازه ٬ نگاه تازه ٬ تفکر تازه ٬ رفیق تازه ... دلتنگی تازه .
اما هیچ چیز تازه نیست . همه چیز کهنه است . همه چیز تکراریست ٬ هیچ چیز هم تازه نمی شود . نه رفیق ٬ نه نگاه ٬ نه تفکر ٬ نه لباس و نه خانه . حتی دلتنگی ها هم دیگر تازه نمی شود . شاید باید مرگ را تجربه کنم . شاید مرگ تازه باشد . اما مرگ هم تکراریست . این را خوب می دانم ... افسوس !
به قلم
بابالنگ دراز ...
اول!!! خب به نظر من نوع نگاه ادم به اطرافشه که باید تازه بشه...وگرنه همه چیزای دنیا که همیشه همین بودن...نگاه نو لازمه....
مرگ هیچ وقت تکراری نیست !
یک شروع مجدده ! همون چیزی که تنها امید آدم هاست.!!
درود
سلام بابا جان! اینجا هم من پیدات کردما! یه نفس عمیق بکش تو هوای برفی! اونوقت یه بار دیگه به دورو اطرافت نیگا کن!!!
چشم هات رو ببند...به هیچی فکر نکن...یه نفس عمیق بکش...چشم هات رو باز کن...خودت تازه نشدی!؟
یه چیز تازه می خوای ؟ خوب گبرد دنبالش ...یه چیز تازه حتما نباید یه اتفاق مهم و خاص باشه.... شاید...اون اتفاق خاص سر خوردن یه قطره ی کوچیک آب از شیشه ی بخار گرفته ی پنجره باشه !.... خوش باشی!
حرکت کن ....شروع به حرکت کن.......تصمیم بگیر که شروع به حرکت کنی.........برو !
سلام ... آری تکراریست ... ولی تکراری زیباست !!! ...
همه چیز را تازه خواستن جالبه! اما مرگ تازه نیست! پایان است. اینو بدون.
مرگ هم تکراری
همه مال چند بار تو زندگی میمیریم
بدونه اینکه خودمون بفهمیم
مرا دیگر گونه خدایی می بایست...
شایسته آفرینه ای...
که نواله ناگزیر را گردن کج نکند....
.... و خدایی دیگر گونه آفریدم ......
نمی دونم...بزار یه چیز بگم...من همیشه از تکرار بیزار بودم..اما بعضی وقتها می رسه که ارزوی تکرار یه لحظه هایی رو دارم..لحظه هایی که تازه نیست...خیلی وقته کهنه شده...مثل خیلی از لحظه هایی که گذشتن...و من دیگه هیچ حسی..حتی یه ذره هم بهشون ندارم...نمی دونم..خیلی وقتها چیزای کهنه موندنی تر هستند...گرچه عاشق تازگی هم باشی...