
بوم
.......
.......
آوار ...
زخم ...
جیغ ...
خون ...
درد ...
گریه ...
مامان ...
بوق ...
آمبولانس ...
ضجه ...
شیون ...
مرگ
مرگ
مرگ
مرگ!
:دخترم مادرت مرد!
:خانوم! چشمای پسرت رو ببند ٬ تموم کرده!
معذرت می خوام از همه
هر وقت میومدین اینجا با نوشته هایی مواجه میشدین که ...
بگذریم ...
شاید اینجا جای نوشتن این جور حرفها نیست ٬اما...
نمیدونم تا حالا جون کندن یه آدمو جلوی چشماتون دیدین؟
یا رفتن یه عزیزی رو جلوی نگاهتون؟
نمیدونم تا حالا
اوخ شدین یا نه؟
اما ٬ این دفعه رو تو رو به خدا٬ خواهش میکنم ٬التماس میکنم که کمک کنین . نمی گم چه جوری ..هر جوری که میتونین...
میدونم که میدونین درد چیه !
متهم از طرف این چند نفر
...
سلام .... به یاری هموطنان زلزله زده بشتابیم .....۱ شنبه ساعت ۴ پارک نظامی گنجوی ......به همه دوستان اطلاع بدید ....
سلام .ناراحتی کاری از پیش نمی بره.بهتر به ایرانیا در بم کمک کنیم.
حاضری بری خون بدی برای هم وطنات.حالا به کمک ما احتیاج دارن
پلی تکنیکیا فردا می خوان ستاد راه بندازن!کمک!!!
لاله همکلاسی خوبم از اینکه فهمیدم حالت خوب است خیلی خوشحال شدم.امیدوارم حال مادرت هم خوب باشد و ما دوباره خنده را بر لبهای همیشه شاد تو ببینیم.لاله برای ما نماد طراوت بود اما حالا غصه دار است.
واقعا متاسف شدم... من دارم یه برنامه میریزم که ایرانیای اینجا رو دور هم جمع کنم بلکه بتونیم یه کمک هرچند نا چیز جمع کنیم بفرستیم..
مرگ کسی را با چشمانم ندیدم ... زیرا آن موقع مرا از زیر آوار در می آوردند ... آن موقع من خواب بودم ... آن موقع ... کمک ...
کمک .. اینجا یکی هس که هنوز زنده س ..
من پر گریم امروز:(
میشه برای عزیز منم دعا کنین؟
همهی عزیزاشو از دست داد.
.
.
.
باید تحمل کنه
براش دعا کنین
خواهش میکنم
خدای من ... تمامی مهربانی هایت را زمین بلعید ... کجا بودی؟
این فاجعه به شدت منو متاثر کرد ... چقدر احساسا بیهودگی می کنم امشب ... خون که هیچ کاش می شد جان داد .
صدای نفس هاشومیشنیدم.نای گریه کردن نداشت اما داشت بانگاهش التماسم میکرد.ازالتماس کردن متنفرم.زانوزدم.خوب نگاهش کردم.چشماش اون فروغ همیشگی ونداشت.صورتشوبوسیدم.چشماشوبست وخوابید.برای همیشه...
متاثر شدم!خیلی خیلی خیلی زیاد.هر کمکی از دستم بربیاد در خدمتم.
لاله دیروز صبح خانه داشت لاله دیروز صبح یک مادر مهربان داشت لاله دیروز صبح دو برادر خوب داشت . لاله دیروز غروب خانه نداشت لاله دیروز غروب مادر نداشت لاله دیروز غروب دیگر برادری نداشت.
لاله من می خواهم خواهرت باشم اجازه بده.
فعلابیاین تا با هم بهشون کمک کنیم .....
ظاهرا میدونیم درد چیه... اما اینکه واقعا چیه .........
نفسی هست هنوز
ورای هوارها
آوارها
و سرانگشتان کوچکی
که توانشان نیست
بیش خاک را شکافتن
آسمان کو؟
نه!هرگز معنای چنین دردی رو حتی نتونستم تصور کنم...
درود
چیزی نمیشه بگم چون همش درده درد و درد هم گفتن نداره داره؟ فقط باید به پیش راند و موانع رو برداشت که پشت سر چیزی نیست و پشت سر خستگی تاریخ است ........
کامیاب باشی میام که تنها نباشی بدرود