
مرا به آتش بکشید ... مرا آتش بزنید تا فراموش کنم زندگیم دیواری بیش نیست ... فراموش کنم روزی دیوارها مرا به خود می کوبیدند و زندگیم را تباه می کردند ... دیوارهایی که همه سنگی بودند و مرا سنگی کردند ... لطفا مرا آتش زنید ... دیوارها مرا انتظار میکشند ...
به قلم
بابالنگ دراز سنگی
حالا چه عجله ایه. صبر کن با هم بریم!
ای ول بابا لنگ دراز
زندگی هدیه طبیعته.....اگه اینقدر دلت از دیوارها خونه چرا میخوای بهشون ملحق شی؟؟؟؟ ...... معلومه چار شنبه سوریه خیلی روت اثر داشته ها....سا ل نوت مبارک...بهتره ب زندگی فکر کنی.... دیوار !!!!!!
یه بار روی دیوار برام نوشت (دوستت دارم) از اون به بعد دیوار برام یه معنای دیگه داره.
نه بابالنگدراز... کی گفته که سنگی شدی؟.. مگه سنگی بده؟.. شک دارم... میگن سنگی بده... ولی واسه کی؟.. واسه خود آدم که بد نیست... بدون دوست داشتن... بدون وابستگی... اما اگه من وابسته باشم نچی؟.. سنگی نباش٬ خب؟.......
سلام سال تو پیشاپیش مبارک/متنو خوندم و نظر خاصی ندارم
۱ - ... پشت دیــــوارهـــا !!!! شهری است...
.
.
۲ ـ خاک جان یافته است..
تو چرا ســـنـــگ شدی؟!
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی؟!
باز کن پنجره را
وبهاران را
باور کن...
بسوزانیمت به کدام آتش؟
دیوارها تو را به انتظار نشسته اند و من تو را! کدامیک زودتر خواهیم رسید؟؟؟
دیوار چیست ؟؟؟؟؟
ایا به جز دو پنجره رو به روی هم
اما بی منظره