
یک ..
...
دو ..
...
سه ..
سیلی چهارمو جوری توی گوشش می زنم که خون از گوشه لبش راه میفته ..
می دونی ..؟
همیشه اینجور زدنو دوست داشتم ..
آخه ..
آخه باید بفهمم این بوی لجنی که لباسای زیر زنم میده از کجا اومده ..
نباید بفهمم ..؟
پنج ..
به قلم فریاد خاموش که خیلی دیر متوجه خیلی چیزا شده .. خیلی دیر ..
باید میفهمیدم این زنی که داره هر شب عاشقونه نگاهم میکنه چند نفرو این طوری نگاه کرده.باید بفهمم هم خوابه چند نفر بوده...بوی خیانت حالمو به هم میزنه....
زیر ۱۸ سالم
اول بگم که من فکر می کنم که تو به عنوان یه نفر باجنسیت مجهول خیلی خیلی خوب مسائلی رو که در پیرامون همه ماست به تصویر میکشی. دوماْ اینکه من فکر می کنم تو یک زن هستی! چون خیلی باهوشی! برایم آفلاین بذار.
ترس از خیانت بزرگترین دلمشغولیمه......کاش میشد اروم تر باشم...
هیچوقت موافق تنبیه بدنی نبودم .
آره... منم مثل آلبالو... اتهام به خیانت خیلی عذاب آوره... مهم نیست...
شش...
لجن ... بوی من اما لجن نیست ...
همیشه نوشته هات برام عجیب بوده ....
سلام ....... بعد از خوندن همه نوشته هات مجبورم یه ده دقیقه ایی زل بزنم به مانیتور تا بدونم چی باید بگم ....
فریاد خاموش یک زنه یا مرد اصلا مهم نیست مهم اینه که هست و می نویسه و من چه مرد باشم چه زن با نوشته هاش طبق احساسات درونی خودم برخورد می کنم و شاید چیزی که من از این نوشته می فهمم خیلی دور باشه از ایده فریاد اما مهم اینه که مجبور می شم فکر کنم و مهم اینه که حس همدردی با نوشته هاش منو از تنهایی در میاره .....
یک ...
دو....
سه ....
سیلی چهارم رو آروم تر زدم چون دیگه دستم توان نداشت و از گوشه لبم خون جاری شده بود
همیشه از این کار خوشم میاد ...
می دونی...؟
آخه ... آخه می خواستم بفهمم این زنی که کنار عشقه من خوابیده واقعیی یا حاصل توهمات منه
پنج ...