آه ...عزیزم .. اگه ممکنه یه خورده پاتو بلند کن .. آها .. خوب شد .. ممنونم .. حالا .. حالا یه نگاهی به زیر پات بنداز .. خوبه .. فکر کنم حالا دیگه بتونی وجود خرد و له شده منو دقیقتر ببینی ..
نوشته فریاد خاموش که فقط از تو خواست دیده بشه ..حتی اگه ...
کامران
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1383 ساعت 07:13 ق.ظ
یادته؟.. هیچ وقت نتونستی... هیچ وقت انقدر توان نداشتی که منو له کنی... فقط میدونی چیه؟.. بعضی وقتا خاطرت میاد اینطرفا... بهشون میخندم... نه... نمیتونی... نمیتونی وجود خرد شده منو ببینی... حتی خودم هم نتونستم.......
و ساید تو روح خورد منو هیچوقت نبینی
پامو بلند کردم، با دقت نگاه کردم ولی خیلی تاریک بود سایه عشقی که داشت لهم میکرد نمی ذاشت جایی رو ببینم.....
سون اپ ممنون از نظر قشنگت.ولی به خدا گیج شدم..نمی دونم چیکار کنم..منی که خودم.از نوشته های آلبالو انرژی میگرفتم..الان شدم البالو.البته شاید من.یه خورده البالوی کال باشم..ولی باشه سعیمو میکنم..ولی فعلا چند روز صبر کنم.شاید برگشت.
اهان!
یادته؟.. هیچ وقت نتونستی... هیچ وقت انقدر توان نداشتی که منو له کنی... فقط میدونی چیه؟.. بعضی وقتا خاطرت میاد اینطرفا... بهشون میخندم... نه... نمیتونی... نمیتونی وجود خرد شده منو ببینی... حتی خودم هم نتونستم.......
من ببینمت؟ زیر پام؟ صبر کن چند قدم دیگه وقتی برسم حتما یه نگاهی هم به زیر پام می ندازم!
فکر نمی کنم اصلا حاضر بشه منو نگاه کنه !!!!!!
تقصیر من نبود!یکی از بالاتر منو له کرد...تو هم زیر پای اون له شدی...
آره دارم میبینم!
کاشکی میشد گفت!!!!!!!!
وجودت تا وجود داره هیچ جوری خورد نمیشه ... قول! ... فقط خودت میتونی خوردش کنی .... نکنی یه وقت! هر کیم گفت خرد شده دروغ گفته!!
آخی....حیونکی....لهت کردن... ولی خیلی بی معرفتن خدایی...یه چیکه معرفت داشتن حداقل میشد یه فکری برایه جمع کردنت با یه خا ک انداز بکنن...
پامو برداشتم اما هر چی میگردم پیدات نمیکنم ... کدوم یکی از این تیکه هایی؟
پایت آنقدر سنگین است که ... راستش له شدنت برایم لذت بخش است ... اما تو مرا له کرده ای ... هیچ می دانستی ؟