
چشمانم هنوز سیاهی می رود ..
به طرف اتاق خواب می روم ..
وارد می شوم و بی رمق روی تخت می نشینم ..
سرم را محکم میان دستانم می گیرم ..
نا گهان چشمانم را باز می کنم ..
دستم را زیر تخت می برم و با کمی جستجو می یابمش..
درست سر جای همیشگیش است ..
مثل هر سال ..
دستم را بیرون می آورم و به کادوی غریبه خیره می شوم ..
دستانم می لرزد ..
کاش می توانستم گریه کنم ..
کاش ..
گرچه می دانم که نمی توانم ..
می دانم ..
سالهاست ..
دیگر اشکهایم هم با من غریبه گشته اند ..
فریاد خاموش
به نظر من یک کم مرخصی بگیر و بخودت و روحیت یک سرو سامانی بده که از کسلی در بیای. حیف آخه جوون مردم توی این سن از این حرفها بزنه. پاشو پاشو یک کم بزن بیرون تا سرحال بیای.
زندگی ارزش این همه گریه زاری را نداره. مگه ما چند سال زنده هستیم که اینقدر غصه بخوریم؟! دنیا چیزهای قشنگ زیاد داره از درست بهش نگاه کنی...
سلام
وبلاگ جالبیه به ما هم سر بزن
ای کاش آنروز که دیدمت ، بی محابا به انتهای دیدگانت خیره نمی شدم. ای کاش وقتی هدیه را به من می دادی ، تو را بوسیده بودم ...
خیلی قشنگ و جا افتاده بود. جمیعا دعوتید کلبه محقرانه من. بیاین که خوشحال میشم ...
سلام... خسته نباشی آرزو می کنم همیشه شاد و موفق باشی... اگه وقت کردی به کلبه درویشی ما هم سر بزن خوشحال می شم .در ضمن اگه مایل به تبادل لینک و لوگو هستی بگو. قربانت خداحافظ.
... و دیگر هیچ
سلام. مثل همیشه عالی بود...
موفق باشی..
بابا بسه چقد غصه آخه مردیم از دست این مملکت و مردمش
خیلی جالب می نویسید
همیشه توی نوشته هاتون یه بغض نشکسته احساس می کنم دلم بدجوری می گیره .....سبک نوشته هاتون رو در عین حال خیلی دوست دارم....خ.ش باشین همیشه.... نرگس....
احمق...نمیدونم چرا جاشو داده به کسی و حالا که داده چرا گورشو گم نمیکنه....
خدا بود...
کادو از طرف هرکسی باشه فرقی نمی کنه ؛ چون آخرش می فهمی هرچقدرم که بهت نزدیک باشه آخرش یه غریبست
چه جوری می تونم آهنگ این بلاگ رو داشته باشم؟؟؟؟
چه بد میشه وقتی اشک غریبه میشه:(