من معاشقه شیشه را با سنگ دوست می دارم
عریان و بی پرده
در نهایت ایثار
با ماحصلی از شکست
شکست غرور و سکوت
و پرواز ،
پرواز تا فریاد
و ماندن و رفتن
شیشه برای اثبات بودن خویش می شکند
هر تکه هزار تکه
هر تکه هزار گواهی
و سنگ ، سنگ است
و سنگ برای اثبات بودنش می شکند
شیشه را و سکوت را و فاصله را ،
شروعش را پایانی نیست
و پایانش شروعی تازه تر است
هوای تازه ، نوزاد خلف
دروغ ، حقیقتیست پشت پرده های کشیده .
حکایت سنگ و شیشه ، عریان ترین حقیقت عشق است .
دروغ چرا ؟
تا شکستنی نباشد ،
عشق و عاشقی ، در پس پرده های مخملی سرخ ، زیبا به نظر می رسد .
آلبالو
نمیدونم چرا همه چی زود برام عادی و بی معنی میشه انگار ..... عشق و عاشقی هم ........
سلام. نوشته ات مثل همیشه فوق العاده بود.جای هیچ حرفی نمی ذاره. موفق باشی...
عمری است شیشه مانده ام به امید شکستنی دوباره ..اما کو سنگی که من را هدف بگیرد ..
خیلی خوشگل بود. :)
چه صدف ها که به دریای وجود /
سینه هاشان ز گهر خالی بود ! /
ننگ نشناخته از بی هنری /
شرم ناکرده از این بی گهری /
سوی هر در گهشان روی نیاز /
همه جا سینه گشایند به ناز ... /
زندگی – دشمن دیرینه ی من – /
چنگ انداخته در سینه ی من /
روز و شب با من دارد سر ِ جنگ /
هر نفس از صدف ِ سینه ی تنگ /
دامن افشان گهر آورده به چنگ /
وان گهرها ... همه کوبیده به سنگ ! = فریدون مشیری
حرفهای قشنگه زشت.......دروغ دروغ دروغ دروغ دروغ دروغ.........عشق بزرگترین دروغ واقعی...........معشوق حقیقت له شده ی بی معنی......از این دنیای مجازی متنفرم ....... اینجا همه پشت نقابهای مسخره شون قایم می شن،اینجا هیچ کس خودش نیست،اینجا ه هر کس بخواد خودش باشه دیوونه می شه مثله من.........امشب منم یه نقاب زدم به نظرت خوبه؟..........البته برای اینکه ببینیش باید یه لحظه خودت باشی نترس برش دار کسی حواسش به تو نیست تازه بدون اینم می تونن دوستت داشته باشن باور کن.................
قشدگ بود