نوشتههای این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
نوشتههای این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

همش میگی:
- ((
هیچکس نیست ... ))
....
چشاتو باز کن
اینهمه ((
هیچ کس )) دور و برته
دیگه چه مرگته ؟
آلبالو
کامران
سهشنبه 12 مهرماه سال 1384 ساعت 04:10 ق.ظ
هیچ...
سلام
چی شد؟
چشم خونین شد نصیب از عشق گل رویان مرا / قطره ی اشکی است چون شبنم ، از این بستان مرا / آستین بر صحبت گل می نشاندم چون نسیم / گر ز کف بگذاشتی خار ِ وفا ، دامان مرا == رهی معیری
خیلی وقته خوابم برده از بس چشمام واز مونده بود
کاش رهایی می یافتیم ..
چقدر از هیچکس ها بدم میاد اصلا متنفرم
گاهی آدم با نوشته یه نفر فطیر حال میکنه و اون وقتیه که حرف دلش رو بزنه ..... من دارم از این همه شلوغی خفه میشم ... باید کدوم شماره ۳ رقمی رو بگیرم تا به دادم برسن ؟!!!!!!!
سلام........شاید هم دست باشه و هیچکس نباشه
وقتی که دورو بریات رو شبیه هیچکس ببینی اونوقته که خیلی دلا رو می شکونی :( خیلی از دوروبریات هیچ کس نیستن....
بعضی وقتا بهتره هیچ کدوم از این هیچ کسا نباشن
همین هیچکسا هستند که نابودت می کنن
شاید اگه این هیچ کسا نبودند بهتر بو خیلی بهتر
دیگه از همه شون خسته ام
با صد هزار مردم تنهایی
بی صد هزار مردم تنهایید
چیزی نمی گم...چرا که دلگیر تر از هر زمان دیگری ام....دیگر هیچ کس ها هم به کار من نمی ایند...
چیزی نگو...
که من خالی ام...
و پری نمی بینم....
واقعن
کاش میشد چون عروسکهای کوکی بود/ با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید..............