نوشتههای این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
نوشتههای این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
آدما ساکت و آدما غریب
پازلای تیکه تیکه و عجیب
آدما رنگ و وارنگ و جور واجور
آدما آهنی از جنس غرور
نمیشه صورتا رو نوشت و خوند
نمیشه بگی که کی موند و نموند
همه شون علامت سئوالی ان
آدما یه جور فضای خالی ان
خوب و بد ، خوبتر و بدتر ندارن
بینشون اول و آخر ندارن
نمیشه شناختشون با یک نگاه
یکیشون دزده یکی رفیق راه
آدما ، آخ آدمای شکلکی
شکلکای خوشگل دروغکی
کاش انار دلشون دیده میشد
راستا و دروغا فهمیده میشد
آدما ساکت و آدما غریب
پازلای تیکه تیکه و عجیب
آدما رنگ و وارنگ و جور واجور
آدما ؛ سنگی و سرد و پرغرور
کامران
جمعه 16 آذرماه سال 1386 ساعت 05:30 ق.ظ
:( این آدما هر کدومشون دنیاییه.
شاید یه روز برسه که بشه یه کوچولو شناختشون....شاید
عجب جونورایی هستن آدما!
ما آدمها همهمون غروریم و خودخواهی...
تا دلمون بخواد افهی مرام میذاریم ولی عمرا ذرهای حاضر به گذشت به خاطر هم باشیم...
حرف زیاد میزنیم...
(باز من با دل پر اومدم اینجا! آلبالو کی دلم خالی میشه؟!!)
موافقم. موجودات عجیبی هستن این ادما. تمام تلاشمو کردم ولی هنوز نمی دونم شما از چه جنسی. ابی یا سیاه یه رنگ یا جعبه رنگ....
سپیده.. مادر.. بیا اون ور کارت دارم...
. . .
تو رو خدا ببخشید مزاحم شدیم آقای آلبالو...
مامان جون خدمت رسیدم٬ توضیحات فرمودم! قانع شدهاید ایشالا؟!
هرچند شما هم از بقیهی آدمهای مغرور مستثنی نیستید و لجباز ٬ولی اینجا منظورم تو نبودی! دلم از جای دیگه پر بود! باور کن!
دلم برای اینجا تنگ شده بود ،چقدر عنوان وبلاگ غمگین شده ، دلم گرفت :(
خسرو سینایی در تبریز
پنجمین نشست "آینه های رو به رو" با حضور خسرو سینایی به نمایش فیلم "گفت و گو با سایه" و پرسش و پاسخ پیرامون این اثر و موضوع "ادبیات در آیینه ی سینما" می پردازد.
این برنامه روز شنبه اول دی ما 86 ساعت 16 در محل سینما قدس تبریز ، از سوی حوزه هنری استان برگزار می شود و حضور در آن برای همه ی علاقه مندان آزاد است./#
جیک- جیک- جیک- جیک- جیک- جیک- جیک- جیک- ... یه جیک بهش اضافه کن بفرست برای جوجه ی بعدی. (ستاد سرشماری جوجه های آخره پاییز) ---- یلدا مبارک ---- عید سعید قربان مبارک
آسمان که بکوبد سرش را زمین..فکرمی کنی چه اتفاقی می افتد..... آلبالو/ انگورمی شود لهستان
پاهایم شروع می کنند به فراموشی / پروانه ی که درشکمم زندگی می کند
سقط می شود
همیشه فکرمی کردم ستاره ها دکمه های پیراهن دختری هستند
که من عشق تعارفش کرده بودم
باید مواظب باشم/ به راه راست بروم
آلبالو جان تو رو خدا یه خبری از فریاد خاموش بگیر.نگرانشم...
میگفت:
باران که می آید،
آسفالت که بارانی شد،
سجده کن
خطهای راه راه سفید را ببوس...
و چه زیبا وقتی خودش این کار را میکرد یک بار
خیابان را با رنگ قرمز نقاشی کرد ...
میشه منم تو این چند نفر بنویسم ؟!
اگر من من بودم
اگر تو تو بودی
هیچگاه زندگی اینگونه دلتنگ نبود
امشب آسمان پروازم ابریست...