یکی بود یکی نبود
هفت سال پیش حدودا در همین روزها بود که
یه روز آلبالوی قصه ما تصمیم گرفت یه جاییو راه بندازه که
چند نفری بیان و هر موقع عشقشون کشید، هرچی که عشقشون کشید اونجا بنویسن
این بود که این خونه رو راه انداختن و همگی شروع کردن به نوشتن
هی نوشتن و نوشتن ..
سالها گذشت و گذشت تا اینکه چند نفر که اول خیلی نفر بودن گاهی شدن سه نفر،
گاهی شدن دو نفر ؛ گاهی هم ..
از اون آدما خیلیا رفتن دنبال سرنوشتشون. بعضیا دوماد شدن و بعضیا هم عروس
بعضیا هم ...
اما مهم اینه که اینجا هنوز سرپا مونده..هنوز نفس می کشه ..
مهم اینه که من تا آخر خود خود دنیا اینجا موندگار خواهم موند!
« پس در کنار همه دوستان هشتمین سال این چند نفر رو آغاز می کنیم »
سلام ...
اصلا نمی خواستم کامنت بذارم ....
یه شب زمستونی فک کنم سال ۸۴ بود یه برف سنگین باریده بود و منم بی خوابی زده بود به سرم ... تنها راه چاره واسه گذرون وقت اینترنت و وب گردی بود .. نمی دونم چطور شد وب شما رو اشتباهی به جای یه وب دیگه وا کردم ... یادش بخیر این جمله خیلی واسم جالب بود (( دلم تنگ آواز نفسی است٬که پشت خاطره ها جا مانده است... )) همین جمله باعث شد بمونم و باشم تا الان ... اما همیشه دوست داشتم فقط خوننده باشم ... اما حالا کلی دلم گرفت ... از اینکه خیلی زود دیر میشه ... تا میای بجنی می بینی فقط خودت موندی و خودت ... تنهای تنها . وکلی حسرت روزای گذشته .. که تکرارشون شده آرزوی محالت ... این آپت باعث شد بعد این همه مدت اول کامنتمو بدم ... چون هیچی مث تداعی خاطرات داغونم نمی کنه ... ای کاش الان اون شبی بود که به وبتون اومدم ... ای کاش الان . الان نبود .. تو می خوای تا کی بمونی ... تا کجا ادامه بدی .. تنهایی چطور می تونی ... دلت نمی گیره که فقط فریاد خاموش پای نوشته ها ثبت بشه ...
بگذریم ... هشتمین سال وبلاگتونو بهتون آره دیگه به همه تون مخصوصا اون جمع اولتون .. تبریک میگم
الهی ...................
خیلی مبارک باشه تولد وبلاگتون...
چقدر مطمئن از اینجا موندنتون حرف می زنید، امیدوارم واقعاً اینطور باشه
تولد وبتون هم مبارک باشه
سلاااااااااااااااااااااااام
مبارک مبارک
جای ما هم خالی که یهویی و بدون دلیل بیرونمون کردن
انشاالله همیشه چراغش روشن بمونه
منم از اولش بودم
تا آخر آخرشم می مونم
اینجا اصلا کسی میاد نظرات رو بخونه؟؟؟؟
من همیشه نظرات رو می خونم !بارها و بارها
باز خوبه شما می خونید
البته اگه بخواییم اینطوری حساب کنیم خودمم می خونم
یادش یه خیر، چقدر اینجا سر می زدم. اصلا یه حال و هوای دیگه داشت، داره اینجا.
راستی چی شد وبلاگ خودت!
نوشته بودی برمی گردی....اصلا نفهمیدم کی همه چی رو پاک کردی؟!
سلام. خوشحالم که هستی. ممنون
اولین باری که نمیدونم من این چند نفرو پیدا کردم یا اون منو آخرای دبیرستان بودم. از اون موقعی که اینجا شلوغ بود . الان توی تولد ۸ سالگی این چند نفر خیلی ها نیستن و خیلی ها هستن . مهم اینه که هنوز این چند نفر سر پاس.
و من الان که دیگه واسه خودم یه دکتر شدم هنوزم به عشق دل نوشته های یه نفر به اینجا سر میزنم...
سلام تولد وبلاگتون مبارک من اولین باره بهتون سر میزنم خوشحالم که روز تولد اومدم همیشه باشید خوشحالمون میکنید بازم بهتون سر میزنم راستی خیلی دلم میخواد به وبلاگ ما هم سر بزنید من نویسنده نیستم ولی اگه اومدین منم یاد کنید وبلاگ مال کلاسمونه ممنون www.par89.blogfa.com
[:S004: