من هیچوقت یه آدم سیاسی نبودم ..
همه اینو می دونن ..
به سرباز دم در لبخندی می زنم و
وارد صف میشم ..
برگه رو می گیرم ..
زیر چشمی همه رو نگام می کنم ..
با یه حرکت سریع اونو تا می کنم و
توی جیبم می ذارم ..
به مرد ریشو که داره منو می پاد نگاهی می ندازم ..
گوشی همراهمو در میارم و
در حالیکه نشون می دم
مشغول شماره گرفتن هستم می زنم بیرون ..
قدمهامو تند تر می کنم و دور میشم ..
از شادی سر از پا نمی شناسم ..
گویی دنیا را فتح کرده ام ..
می دونی ..؟
یادمه یه بار با همین روش از بیمارستان روانی زدم به چاک ..
آخه من هیچوقت یه آدم سیاسی نبودم ..
همه اینو میدونن ..
می دونی ..؟
آتش شومینه جایگاه برگه ام شد ..
به قلم فریاد خاموش
دل, می سوزه
دل, میشکنه
دل, داغون میشه
دل, خون میشه
دل, ترک ترک میشه
دل, خور میشه
دل, آتیش میگیره
دل, دیوونه میشه
دل, دزدیده میشه
دل, دله دزد میشه
دل, آب میشه
دل, می لرزه
دل, می لرزونه
دل, خالی میشه
دل, می ریزه پایین
دل ,خون میشه
دل, گرفته میشه
دل, تنگ میشه
دل, سنگ میشه
دل , شیشه میشه
دل, نازک میشه
دل, می تالاپه
دل, می تولوپه
دل, کنده میشه
دل, سوخته میشه
دل ,خراب میشه
دل, کباب میشه
دل, عاشق میشه
خدایا
من این وسط چیکاره بیدم ؟
آلبالوی حیرون
نمی دونم چی بگم
تفسیرش هم با خودتون ..
یکی از دوستانو دیدم
ازش پرسیدم :
فلانی چرا ازدواج ..
حتی نذاشت حرفمو تموم کنم ..
و جوابم داد :
ـ آدم عاقل که برای یه لیوان شیر نمیره گاو بخره ...
به قلم فریاد خاموش که قول میده زود به زود بنویسه ..
دلم می خواد خدا باشم
از تموم این آدما
این دروغا
این کلکا
جدا باشم
دلم می خواد تو آسمون
اون بالاها
رو صندلی دسته طلا بشینم و
دور سرم بگردن
فرشته ها و پریا
دلم می خواد عصامو که بر می دارم
رعد بیاد
برق بیاد
انگشتمو که تکون می دم
بارون بیاد
برف بیاد
دلم می خواد وقتی که فریاد می زنم
زمین بلرزه از صدام
آدما بترسن از نگام
دلم می خواد ماه و ستاره ها رو
بریزم تو یه کیسه
بعد دونه دونه اونا رو
بردارم و نگاه کنم
قشنگاشو جدا کنم
واسه خودم بردارم
ماهو بذارم جای چلچراغ قصر شیشه ایم تو ابرا
بقیشو هم بدم برای بچه ها
شادی کنن بازی کنن
تو کوچه های آبکی
توشله بازی
ستاره هار و قل بدن
خنده هاشونو ول بدن
دلم می خواد خورشیدو قربونی کنم
دلم می خواد یه فوت کنم به دریا
مرواریدای کفشو بدزدم
همهشو بریزم تویه تنگ شیشه ای
بعد بذارم تو آسمون
همونجایی که یک زمون
خورشید خانوم
ناز می کرد
از این طرف به اون طرف
یواشکی پرواز می کرد
دلم می خواد پولدارا رو گدا کنم
تموم بچه واکسیا رو صدا کنم
تموم اسکناسا رو
روی سرشون مثه بارون
رها کنم
دلم می خواد وقتی خیابون شلوغه
همه جا دوده
همه جا بوقه
رنگین کمونو بردارم
وسط خیابون بذارم
دلم می خواد دنیا دیگه گرد نباشه
صاف باشه
دور و برش نرده بذارن پریا
تا بچه ها نیفتن
نگی که یه بار نگفتن
دلم می خواد درختای هندونه رو
تو جنگلا بکارم
آب تموم دریا ها رو
وسط کویر بیارم
دلم می خواد خونه های درازو
کوتاه کنم
بعدش ازون بالا بالاها
به تمومشون نگاه کنم
دلم می خواد
آدمایی رو که دروغ می گن
همه شونو روسیاه کنم
آدمای عاشق پیشه رو
حسابی روبراه کنم
دلم می خواد آدمای کور ببینن
آدمایی که نمی شنون
گوشاشونو پر صدا کنم
دلم می خواد
دلم می خواد, دلم می خواد
آخ که فقط دلم می خواد
آدمایی رو که مردن
از خواب ناز بیدار کنم
مرگی تو کار نباشه
تموم این پیر پاتالا
جوون بشن
ساده و مهربون بشن
آخ که چقد دلم می خواد خدا باشم
جیغ بزنم
داد بزنم
تک باشم و تک باشم و
از بقیه جدا باشم
حالی داره خدا بودن
از بقیه جدا بودن
خدا خونه اش بهشته
هر چی که داره خوشگله
اونی که نداره زشته
خدا که نماز نداره
خدا که دعا نداره
تو آسمون خونه داره
غصه جا نداره
ماشین قشنگ نمی خواد
شهر فرنگ نمی خواد
همه چی داره
قالیچه سلیمونو
تموم زمینو و آسمونو
فرشته های خوشگلو
جواب تموم پرسشای مشکلو
جهنمو بهشتو
هرچی قشنگو زشتو
همه چی داره
همه چی داره
فقط با یک اشاره
دنیا رو بر می داره
از این طرف به اون طرف می ذاره
آخ که چقد دلم می خواد خدا بودم
از تموم این غصه ها
این زشتیا
این کلکا
این دروغا
این آدما
این آدمای بی صدا
این آدمای الکی
پر مدعا
پر از غرور و ادعا
جدا بودم
جدا بودم
کاشکی می شد خدا بودم.
آلبالو