یه سال پیش که بهم می گفتی دوستم داری
احساس یه گربه رو داشتم که می خواست بپیچه لای دست و پات .
شیش ماه پیش که بهم می گفتی دوستم داری
احساس یه کفترو داشتم که می خواست پر بزنه توی آسمون .
سه ماه پیش که بهم می گفتی دوستم داری
احساس یه قورباغه رو داشتم که می خواست با زبونش بقاپتت .
یه ماه پیش که بهم می گفتی دوستم داری
احساس یه سگ رو داشتم که می خواست واست دم تکون بده .
یه هفته پیش که بهم می گفتی دوستم داری
احساس یه خرس قطبی رو داشتم که می خواست به خواب زمستونی بره .
دو روز پیش که بهم می گفتی دوستم داری
احساس یه آدم رو داشتم که می خواست یه خورده فکر کنه
و امروز که بهم می گی دوستم داری
احساس یه خر رو دارم که حس می کنه گوشاش دراز شده
نمی دونم اگه فردا بهم بگی دوستم داری چه احساسی بهم می دسته ؟
نگاشته شده توسط انگشت آلبالو
وسط یه جنگل که شاخه های درختاش مثه مژه هات در هم پیچیده
یه چشمه هس که رنگش مثل رنگ چشات آبی عمیقه
کنار اون چشمه پره از قلوه سنگای گرد و صیقلی شبیه دلت
لابه لای این قلوه سنگا یه فرش سبز از چمنه و درست همون گوشه کنارا
اگه خوب نیگا کنی ..
دو تا خرچنگ دارن نرد عشق می بازن ...
خرچنگ اولی به دومی میگه : گوشومانتی سابولا ( یعنی خاطرتو می خوام )
همونجوری که من بهت می گفتم .
خرچنگ دومی چشماشو یه دور دور سرش تاب میده و با ناز میگه : سوچنی بانوچ نچ ( یعنی باید در موردش فکر کنم )
همونجوری که تو بهم گفتی .
خرچنگ دومی با نگرونی میگه : خبچنکه پشتینی ( یعنی باشه من پشتموبهت می کنم تو فکراتو بکن )
همونجوری که من بهت گفتم .
خرچنگ دومی میگه : آچه ( یعنی باشه )
همونجوری که تو بهم گفتی .
چند دقیقه بعد که خرچنگ اولی بر میگرده با چشای گرد و درازش هر چی میگرده هیچی نمیبینه .
درست مثه من .
خرچنگ دومی چند متر اون ور تر اسیر یه موج کوچیک از چشمه شده و داره دست و پا میزنه و دور میشه .
درست مثه تو .
خرچنگ اولی با دل شکسته فکر میکنه خرچنگ دومی اونو دوس نداشته وترکش کرده .
درست مثه من .
و خرچنگ دومی رو یه ماهی گنده قورت میده .
درست مثه تو .
حالا اگه خوب نیگام کنی می بینی چقدرررررر شبیه خرچنگم .
درست مثه تو .
نوشتیده توسط آلبالو
آهای خدای مرهبان
دلم می خواد
یه خورده آب
یه خورده نان
سبیل بابا
جی جی مامان
یه وجب و نیم سر و زبان
همینو بده
خواستی برو
خواستی بمان .
نوشتیده شده آلبالو
داشتم از خودم رد می شدم که از روم رد شد .
رد پاش موند روی دلم که همیشه زیر دست و پاست .
دور رد پاش با گچ سفید یه خط کشیدم که صحنه عشقم به هم نخوره .
الان که چن وقت گذشته اون خط سفید پاک شده .
ولی دلم شده شکل یه رد پا .
حالا مدام صدای پاشو میشنفم .
تالاپ... تولوپ.
نوشته شده توسط آلبالو
عرض به حضورتون مدتی بود توی این فکر بودم که چند تا از بر و بچه های بلاگ نویسو دور هم جمع کنم و یه بلاگ مشترک راه بندازیم ...
فرصت نشد تا امروز...
تا الان برای چند نفر از بچه ها پیغام گذاشتم و ازشون دعوت کردم .
تا ببینیم کدوماشون افتخار میدن و هم پیاله ما میشن .
در اصل اینجا جاییه برای جمع شدن .
مثل یک خونه مجردی .
هر کی هر چی دلش می خواد می گه .
امیدوارم این خونه پا بگیره .
تا چه پیش آید .
نوشته شده توسط آلبالو