نامه رو باز کردم :
سلام دوست عزیز, می دونم که چقدر تنهایی و چقدر زجر می کشی .
بی وفایی های که تحمل کردی را خوب می دونم .
و شرح شکست های تورو در عشق های بی سرانجامت شنیدم .
من تو رو درک می کنم و دوست دارم بهت کمک کنم .
من به خاطر تو اشک ریختم سرم درد گرفته .
آخه این آدمای بی رحم چی به سرت آوردن ؟
من کمکت می کنم ... قول می دم .
منتظرم باش .. به زودی میام .
....با خودم گفتم شاید این همونیه که منتظرش بودم... همون کسی که می تونه منو از تنهایی نجات بده .
خدای من متشکرم .
خواستم نامه عطر آگین رو تا کنم که نیگام به گوشه پایین نامه میخکوب شد .
یه مهر گرد و برجسته که توش نوشته بود:
انجمن حمایت از حیوانات .
تراوش شده از ذهن درگیر آلبالو
بسترم
صدف خالی یک تنهاییست
و توچون مروارید
گردن آویز کسان دگری
اهورا