عزیز دلم فکر می کنی حالیم نمیشه که موقع نماز خوندنم میری و
با تلفن پچ پچ می کنی..؟
باید ترکش کنم..
من بودم وتنهایی.
پیش از تو ٬هیچ چیز به اندازه تنهایی تلخ و گزنده نبود شاید ؛
بعد از تو
باز من بودم وتنهایی ؛
تلخ تر
گزنده تر ..
و آنگاه ۳ کلمه که آلت قتل چیزی درون من شناخته شدند...
او عروس شد....
به همین سادگی....
خاطره ای ۶ ساله....مرد
لعنت به این ساعت قدیمی کنج دیوار که وقتی هم زنگ می زند حتما باید
ساعت ۲ نیمه شب باشد که یعنی یادم باشد آن روز خاص بالاخره رسید
که مجبورم کند بنشینم و تمام زندگیم را روی آن دفتر کاهی هزار برگی که آنروز
باهم از مغازه کنار خانه آن مردی که می گفتند دیوانه است و به نظرمن
به عاشق ها بیشتر می ماند خریدیم ٫ بنویسم و گاهی هم بعضی روزهایش را
بالا بیاورم و صدباره برسم به این ماه اردی بهشت که نمی دانم چه کسی بود دقیقا
که اولین بار اسمش را برایم آسمانی کرد..
اما ای کاش می دانست که دیگر جز اردی جهنمی نمانده برایم..
داشتن یک درد تلخ است...
گس است...
اینجا یه مرد تنها،چیزی جز غم ندیده ،
عکس یه خورشید تاریکو روی زمین کشیده
...
ریسمان های از جنس نقره....
در آیینه پیدا میشود....
نشانه هایی از کامل شدن...
آرامش...یاد...
یاد باد....
نام نیک
---------------
پ.ن :
تسلیت....برای پدر بزرگ این چند نفر....
پدر آلبالوی عزیز که به تازگی به رحمت ایزدی پیوستند