این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

* پرستار




هر شبا ، نصفه شبا میاد تو خوابم و میگه :
خدا مرگم بده ، ای وای ، شما تب دارین هنوز ؟
من میگم : تب که نه ، این آتیش عشقه ، چیزی نیست ...
اون میگه : خدارو شکر ، پس چیزی نیست ، بازم بسوز .

آلبالو

* کدوم چند نفر ؟




یادش به خیر قدیما
یه چند نفری اینجا بودن که بودنشون کنار هم اینجا رو ساخت
حالا اینجا هم مثل خیلی جاهای دیگه حسابی سوت و کوره
مثل اینکه سردی دنیای حقیقی به اینجا هم رخنه کرده
نکنه رسم زمونه همینه
آره ؟

* عید ؟!




 دل آدم که زمستونی باشه ,
دیگه این عید و بهارش چی چیه ؟
سفره هف سین دلتنگی که هست ,
دیگه این نقش و نگارش , چی چیه ؟
وقتی از شادی فقط , شکلک اون رو صورته
من نمی دونم آخه , این قیل و قالش چی چیه ؟
روزی عیده واسه من که تازه باشه همه چیز
سالای کهنه دیگه , خنده به حالش چی چیه ؟
لباس نو پوشیدن , چه کیفی داره این روزا ؟؟
خودمونو گول زدن , داد و هوارش چی چیه ؟
دو سه تا شکوفه گیرم که زده روی درخت
باغبون دلش شکسته , نوبهارش چی چیه ؟
وقتی هیچ چیزی شبیه یک بهار تازه نیست
آخه قربونت بشم , پس این شعارش چی چیه ؟
ما ها زندونی زندون سیاه غصه ایم
کاش یکی به ما می گفت راه فرارش چی چیه ...


* نوشته آلبالو

* فا صله




- اینور سینه یه دل , اونور سینه یه جاخالی سرد
اونور دنیا یه معشوقه پاک , اینور دنیا یه مرد
توی سینه , بین این دوتا , فضای خالی نیست
اما این فاصله های خاکی بد جور داره درد ...


آلبالو

* صفت برتر





- خدای من
فکر می کنی خالق چون منی بودن لذتش بیشتره
یا مخلوق چون تویی بودن ؟
الحق و الانصاف که در این مورد من از تو بیشتر لذت می برم .


آلبالو

* انگار نه انگار !




آتش زدی و رفتی و انگار نه انگار
سوزاندی و ویراندی و انگار نه انگار
این آدمک مزرعه یک روز دلی داشت !
فهمیدی و خندیدی و ........ انگار نه انگار


آلبالو

* یادی از یک دوست قدیمی




- سلام خانوم پینوکیو ...
ببخشید , می تونم بپرسم شما هفته ای چند بار دماغتونو عمل می کنید !؟

" نوشتهء یک متهم که حالش از پری مهربونی که دروغا رو ماست مالی میکنه به هم میخوره "


* انتخاب آلبالو از آرشیو آذرماه سال 82 به یاد روزهای خوب قبل