میروم , جاده آشنای من است
تک رفیق دلم خدای من است
میروم , از سکون بدم آمد
همصدایم فقط صدای من است
میروم , هیچکس نمی آید
هیچ چشمی مرا نمی پاید
میروم , خسته ام از این ماندن
ماندن بیش از این نمی شاید
میروم من .. کجا ؟ نمی دانم
میروم ناکجا ,... چمیدانم
ماندنم مثل بغض , بسته شده
روحم از این روال خسته شده
میروم , چون سفر همیشه رویاییست
حال من شبیه مرغ دریاییست ...
* آلبالو ...
آدم باید هر روز مقداری موسیقی گوش کند،
یک شعر خوب بخواند،
یک نقاشی قشنگ ببیند
و اگر پا داد یک جمله عاقلانه نیز بگوید.
- انتخاب آلبالو به نقل از گوته
* پی نوشت :
- چقدر آدم بودم خوب به نظر میرسه ...
*
* دوباره دانشجو شدم!
اول مهر شروع دوره رزیدنتی من در رشته مورد علاقه امه.
دیروز به محض اینکه از راه رسیدم ،قبل از هرکاری کامپیوتر رو روشن کردم و رفتم روی سایتی که نتایج رو زده بودن. همونی قبول شده .... ادامه در پسرک تنها
تبریک ویژه بچه های این چند نفر تقدیم به دکتر مسعود قویترین روانپزشک دنیا
* گفتم: نمیتوانم، کلاس دارم، درس دارم، امتحان دارم... مگر نمیبینید؟
گفت: مأموریت کاری است. باید بروید. دستور از بالا است.
گفتم: دستور کار؟ مأموریت برای چه کاری؟
گفت: نمیدانم. وقتی رسیدید، خانم فلانی به شما توضیحات لازم را خواهد ... ادامه در پنجه بر مهتاب
* یک کتاب حسابی برای آنهایی که به ایمان شان اطمینان کامل دارند معرفی می کنم.
«سیذارتا» نوشته ی هرمان هسه؛ که« روایت از مرد کشیشی می کند که به درجه ای از معرفت و زهد رسیده است که دیگر هیچ چیز حتی خدا؛
ایمان او را سیراب نمی کند و ...... ادامه در نیلوفرانه ها
* نگاهمان در هم گره خورد
و به دنبال آن .... از من می نویسم
* بیست و دو ساله شدم..
و زندگی کردم. به اندازهء بیست و دو سال..
به اندازهء یک عمر... .... از والریا
* کاش شهامتش را داشت رو در رویم می گفت،
نمی نوشت،
آن موقع که منتظر دیدن عاشقانه هایش بودم.
همیشه کارش همین است.کاش خودش به زبان می آوردکه: نازکم،تو فراتر از آنی هستی که .... ادامه در فانوسک خاموش
* این روزها
٬خواب زیاد می بینم...
خواب های عجیب!!
خواب می بینم ٬
مهربان شده ای!
لبخند می زنی!
موهایم را
که از نوازشت خمار و لخت شده اند ..... ادامه در چار دیواری
* اگه از دوستی فراموش کردم
شرمنده ام
یاد آوری کند تا یادمان باشد که خانه دوست کجاست .....
مولف : آلبالو
شبای گرم تابستون , شبای جوونیه
شبای رو پشت بوم رفتنو چشم چرونیه !
چشم چرونی تو حیاط خونه همسایه ؟ نه !
آسمون منظورمه ... , اون بالاها مهمونیه
آسمون شبای گرم تابستون یادته ؟
چشمکا , ستاره ها و آینه بندون یادته ؟
من لب بوم تا سحر تو سیر آسمون بودم
تو نیگام می کردی با لبهای خندون , یادته ؟
من برات شعرای عاشقانه می گفتم و تو
عاشقم می شدی آسون , خیلی آسون , یادته ؟
تک ستاره من اونجا , توی چشمای تو بود
دلم من می ریخت اگه میشدی گریون , یادته ؟
شبای تابستونی , من بودم و یه دنیا حرف
تو ولی یهو خوابت می برد رو ایوون , یادته ؟
یادته یک شب تو گفتی که دلت خیلی می خواد
بباره از آسمون , نم نم بارون ... یادته ؟
شبای تابستونی , شبهای بی قراری بود ,
شبای لبای خندون , چش گریون , یادته ؟
حالا اون خاطره ها , مونده تو دفترچه هامون
مثل بغض بسته گیر کرده میون دلامون
من و شبهای تابستون , من و پشت بوم تنها
تو و تنهایی و غربت , پس کجاست این خدامون ؟
من میگم خدا کنه , شهر تو بارون بباره
تا دلت غصه نداشته باشه اشکت بباره
می دونم این شبا سخته , می دونم خسته شدی
ولی قربونت بشم , بعد زمستون بهاره
شبای گرم تابستون , شبای جوونیه
این شبا واسه ما , حالا یه جور نشونیه
نکنه یادت بره یکی همیشه یادته
یکی که چشاش مثه چشای تو , بارونیه
* نوشته آلبالو
پی نوشت :
- بر و بچه های این چند نفر دیگه خیلی سایه شون سنگین شده , ماهی یه پست ! سالی یه پست ! کجایین بابا شما ؟
لامپ اتاق پذیرایی سوخته , در و دیوارو گرد و غبار گرفته , گلای شمعدونی توی باغچه پژمرده شده , ماهی های توی حوض نصیب یک گربه شده , آخه اینجا یه روزایی خیلی شلوغ پلوغ بود , نکنه همه اسیر زندگی شدیم ؟ ای داد بیداد ...
- والریا تولدشو توی تنهایی گرفت , نه کیک تولدی , نه هایی , نه هویی , دل ما به همین سالی یه بار خنده خوشه , دل ما به شمع های روشن و یکدنده خوشه , من از طرف بر و بچه های این چند نفر از صمیم قبل بهش تبریک میگم ... امیدوارم امسال سال اون باشه .( اینم یه هدیه ناقابل از طرف همه )
- پسرک تنها , تنها بود , حالا رفته توی غربت , تنهایی هاش تنها تر شده , چیزی نمونده دکتر , به زودی ایشالله شیرینی میاریم دم در مطبت ... شایدم به خاطرت مریض شدیم , پیش چشمات اینطوری عزیز شدیم ... :)
- این دو خط رو نوشتم که نگین نگفتی ...
من پر از ترسم این روزها
سر راهم توی جاده های پر از پیچ و خم
گاهی وقتها حواسم می پرد لب دیوارهای سنگی باغ های انار
پاهایم که چشم ندارد
می ترسم برود روی جوانه تازه روییده ای
که دست هایش را به نیاز رو به آسمان بلند کرده
یا بخورد , به تکه سنگی که دلش پر از درد سنگ بودن است
من حواسم گاهی , پرت می شود توی زلالی آب
می ترسم آن لحظه , در بین راه , شیشه های نازک حضوری را بشکند
من دورم را هاله ای کشیده ام از " آهای , حواست باشد " ولی
وقتی گوش نمی کند به حرفم ,
وقتی تنهایم می گذارد , جایش را ترس می گیرد و شرم
من می ترسم ,
گاهی وقت ها سایه ام , می دود دنبال پروانه ها
من می مانم و حجم خالی " تن " بودنم , روحم که سایه ای ندارد
خیلی وقت ها , خیلی چیزها را ندیده ام
دروغ چرا ؟
دیده ام و ساده انگارانه عبور کرده ام
کم کم یادم می آید
نمی دانم آن وقت ها حواسم کجا می رود
شاید هم حواسم هست و من نیستم
من مدیونم
مدیون تمامی لبخندهای خشکیده بر لب
مدیون تمامی اشک های فروخورده در بغض
مدیون تمام بودن هایی که باید می بود و نبودم
من چقدر بدهکارم
ترسم که بی دلیل نیست
هنوز راه هست و , هنوز سنجاقک حواس من , گیر می کند به شاخه های بین راه
دل کندن از تماشای جلبک های کنار رودخانه , مثل کندن پوست سرخ سیب , درد دارد
ولی سفر , این چیزها که , حالی اش می شود
چاله چوله های آب را که می بینم , کف دستم سر می خورد روی زلالی اش
حس سرد و با طراوتی دارد , دستم را که می خوام بلند کنم , گونه های نرم آب , به سختی از حرارت دستم , دل می کنند
حواس آدم همینطوری پر و بال می گیرد و می رود
مثل کبوتری که می رود ,
ولی باز به خانه بر می گردد
مهم همان وقت نبودنش است ,
حواس آدم نیست که , آدم عاشق می شود وگرنه , اگر حواس باشد
عاشقی بی معنیست ,
من وقتی فهمیدم عاشقم که حواسم دو کوچه آنطرف تر , داشت زیر قطره های درشت باران قدم می زد
همان کوچه ای که روی دیوار کاهگلی اش بوته ای از یاس دارد پر از دانه های سفید
پر از عطر آبی , پر از شبنم خاکستری
از این جا تا دو کوچه انطرف تر که می رفتم دنبال حواسم بود که , سرعت عبورم نرمش نگاهی را فشرد در خودش
نگاهی که بدرقه رفتنم بود , گیر کرد لابه لای خطوط عجول رفتنم , گره خورد و شکست در خودش
نگاهش گرم بود و نوازشگر , یک لحظه زودگذر بود شاید , شاید هم سالهای سال انگار
آشنا بود به گمانم , کجا دیده بودمش ؟
شاید میان صدفی در عمیق ترین جاهای اقیانوس خیالم
شاید هم لابه لای مرجان های خوابم
حواسم که برگشت , ندیدمش
جای بودنش یک رد آبی مانده بود و یک سبد عطر سیب
ترسم که بیهوده نبود
دیگر ندیدمش
تنها غریبه ای که آشنا بود برایم
میان تمام آشنایان غریبه
باید بروم تا انتهای بودنم
باید برم تا مرز رفتن
شاید همین جا باشد
بوی عطر سیب می آید ...
نوشته : آلبالو
واژه عشقو که می کوبم روی صفحه کلید
صدای تق تق اون , شکل صدای قلبمه
این پرینتی که گرفتم از , تموم صحبتات
توی پاسگاه دلت , نامه حکم جلبمه
من که چشمامو گذاشتم پای این شیشه سرد
حقش این نبود که برگردی بگی که حقمه
تو که رفتی صدای بستن در اومد و بعد
تازه فهمیدم چقد " فرصت عاشقی " کمه .!!
* آلبالو .
دنیا شبیه گردو بود
منم یه مورچه سیاه
زندگی شکل شب بود و
تو هم شبیه قرص ماه
یک دونه گندم مال من
یک آسمون , بود مال تو
من زیر بارون خیس خیس
رنگین کمون بود , مال تو
خونه من , زیرِ زمین
دا لونای تنگ و سیاه
خونه تو , تو آسمون
خوش به حالت , خانوم ماه
دلم خوشه به دیدنت
کاش شبا مهتابی باشه
می خوام دلم برا ی تو
همش تو بیتابی باشه
قسمتمون همین بوده
فاصله قد این هواااااا
من رو زمین اسیرمو
تو اون بالا , پیش خدا
یه روز میام به دیدنت
یه روزی پروانه میشم
یه روز , خودم خوب میدونم
من با تو , همخونه میشم .
منتظرم بمون , نرو
چیزی نمونده تا بیام
بیام کنارتو بگم :
- خانوم ماه من , سلام .
* آلبالو