مثه قندی ,
که تالاپ ,
گم میشی تو چایی داغ ,
مثه سیبی ,
که تولوپ ,
می افتی از درخت باغ ,
مثه ماهی ,
که شالاپ ,
میشینی رو دامن آب ,
مثه صبحی ,
که شولوپ ,
می افتی رو چشمای خواب ,
مثه سایه ای
جوونه می زنی , رو تن من
مثه شبنمی ,
که پهنه روی بستر چمن ,
مثه صبح جمعه ای ,
پر از صدای , جیک و جیک ,
مثه بوی خوشی تو ,
شبیه بوی , عطر بیک ,
تو مثه صدای سازی ,
پر فراز و پر نشیب ,
تو مثه , یک شوکولات سبزی با ,
مزه سیب ,
تو شبیه ,
رویش یک , لو بیا , تو باغچه ای ,
مثه اون آینه ای که ,
نشسته روی , طاقچه ای ,
.....
نه که عاشقت باشم , نه
اینا یک , ترانه اس
اینا فک کن که یه جور ,
بازی بچه گانه اس ,
تو برو قایم شو من ,
سر می ذارم , رو دفترم ,
نمی خواد بهم بگی : - ببخشیدا ... , باید برم .
مثلا برو قایم شو
مثلا , سر می ذارم
تو برو دنبال زندگیت ,
منم ,
باید ,
برم ..... !
* آلبالو
روی گونه های تو , جای
گرمی دست های من , خالی
روی گونه های من , جای
گرمی دست های تو , خالی
این همه جا بدون پر بودن
این همه جا , برای جا خالی
نقطه چین , نقطه های پر تردید
نقطه هایی به رنگ خال خالی
نصف شب ؛ خواب های پر ابهام
روی لب , دانه های تب خالی
دست در جستجوی بودن تو
لابه لای ملافه ای خالی
....
جا برای نفس کشیدن نیست
پنجه های نبودنت قفل است
گردنم می خراشد از این قفل
جای دست های بودنت , خالی
بودنت , شکل بودنم , پر بود
از نفس های ساده و معصوم
بودنت , مثل بودنم , گم بود
توی شهر سیاه خال خالی
هر کجا رفته ای , خدا حافظ
جای تو , کنار من , خالی
یار من ؛ به جای تو , اینک
نقطه چین , خط فاصله , خالی ...
سروده آلبالو
بچه که بودم , بعضی وقت ها همینطور الکی کاغذ می خوردم
بزرگتر که شدم , دستم عادت کرد به , خط خوردن
و حالا کم کم می ترسم از اینکه , اسمم شروع کند به قلم خوردن ...
کی می دونه , شاید یه روز , یکی بیاد , در بزنه
تق و تق و تق , تق و تق و تق , به در تلنگر بزنه
از پشت در صداش بیاد
صدای آشناش بیاد
کفش پاهاش پاشنه بلند
ابرو کمون , گیسو کمند
گوشه لباش یه تیک واسه , لحظه های بگو بخند
چشاش سیاه , خسته ز راه
صورتش شبیه قرص ماه
کمر باریک , تو دل برو
کنار لبش خال سیاه
انگشتای نازکشو
تق و تق و تق , بزنه به در
محله از اومدنش , بشن خبر
عطر هوای دور وبرش ,
بوی اقاقی بده ,
بوی هوای نعنا های کوچه باغی بده
پوست تنش نازک و رنگ پریده
انگار که رو پوست تنش , هاله ماه کشیده
شرم و حیاش فراوون
موهای زیر چارقدش پریشون
لپاش مثه تربچه
لباش شبیه غنچه
چند تا تار مو , روی پیشونیش آویزون
دندوناش ردیف و میزون
دلش پر از مهر و وفا
نگاش پر از صدق و صفا
دستاش پر از نوازش
بارون عشق می باره از نگاهش
ختم کلوم , خلاصه یه روز
کی می دونه , شاید بیاد پشت در
در بزنه , من نباشم تو خونه
یه خط آبی بکشه به روی در نشونه
تنگ غروب وقتی بیام , نگام بچسبه روی در
اون خط آبی بکنه , این دلو باز در بدر
اونوخ دیگه کار دلم تمومه
ندیدمش , باقی عمر حرومه
اون خط آبی دلمو ببین چه خط خطی کرد
چه کاری با این دل بی صاحاب و پاپتی کرد
حالا منم کنار در , منتظر یه همسفر
من ندیدم اما خدا , کی میدونه , شاید یه روز
یکی بیاد در بزنه
تق و تق و تق ... تق و تق و تق ... به در تلنگر بزنه
از پشت در صداش بیاد
صدای آشناش بیاد
کفش پاهش پاشنه بلند
ابرو کمون ..... ...... ......
نوشته آلبالو