این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

جای پر من ..




سریع به طرفم می آید  ..
با آغوش باز ..
و در آغوشم می گیرد ..
با اکراه خودم را از آغوش سردش بیرون می کشم ..
و نگاهش می کنم ..
  چشمانش هنوز برق می زنند ..
به راحتی می توانم رد بوسه های غریبه را در جای جای تنش حس کنم ..
گرچه دیگر مهم نیست ..
دسته گل را از دستم می گیرد و برای گذاشتنش در ظرفی
به طرف آشپزخانه می رود ..
 
 دسته گلی غریبه روی میز خودنمایی می کند ..
چون همیشه ...
دیگر به دیدنش عادت کرده ام ..
  چشمانم را می بندم ..
  همان چشمانی را که سالهاست به روی همه چیز بسته ام ..
آری ..
به روی همه چیز ..


فریاد خاموش

اویی که ..


 
 
یه بار دیگه به رزهای سرخ دسته گلی که توی دستمه
نگاهی می اندازم و اونو توی دستم جابجا می کنم ..
دستمو توی جیبم می کنم و برای دهمین بار
 چیزی که اون توئه رولمس می کنم ..
ناخود آگاه لبخندی بروی لبانم می نشیند ..

 در رو باز می کنم و داخل می شم ..
در حالیکه سعی می کنم اون لبخند همونجور روی لبام بمونه ..
ناگهان در جای خود می ایستم ..
بوی عطر مردانه غریبه ای که به مشام می رسد دیوانه ام می کند ..

و اورا می بینم که با آغوش باز به استقبالم می آید ..


فریاد خاموش

ما ..




من + تو =هیچ
من  ـ تو  =هیچ

لعنت به تو ..
که چه با تو ..  چه بی تو ..
من هیچم ..


فریاد خاموش

..take it easy




ببین عزیزم ..
من واقعا نمی فهمم .. تو یه دفعه چت شده ..
چرا اینجوری شدی ..  قهر واسه چی آخه ..
نکنه از اینکه دیشب یهو اومدی داخل اتاق و منو
تو بغل اون زنک دیدی ناراحت شدی ..
آره ..؟
ببین ..
بیخودی سخت می گیری عزیزم ..


فریاد خاموش

عشق حقیقی ..

 


ـ  ببین ..من واقعا گیج شدم .. می خوام بدونم تو  ..
تو دوست داشتنو در چی می بینی ..

ـ  ... خب .. خب در اینکه وقتی من واون زن موبور تا صبح
روی تخت تو در هم می غلتیم تو از شدت دوست داشتن من حتی
صدات هم در نیاد ..
ممنونم که منو درک می کنی ..


فریاد خاموش

دیشب ..




دیگه نمی تونم تحمل کنم ..
عوضی ..
یک حرفی توی دلم مونده که خیلی وقته می خوام بهت بگم

می دونی
می خوام ..
می خوام بگم  که..
خیلی دوست دارم عوضی ..
خیلی ..
حتی بیشتر از اون زن موبوری که دیشب باهاش خوابیدم ..


فریاد خاموش

باید ..





هیچوقت طعم لبهات از یادم نمیره ..
کاش می دونستی ..
کاش می دونستی وقتی لبهاتو نزدیک لبهام میاری
مثل وقتیه که چاه دستشویی بالا می زنه ..
کاش می دونستی ..
ببخشید عزیزم ..
باید سیفونو بکشم ..

فریاد خاموش