این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

..the man that wants to be a man

 

  بارخدایا 

به من آن روشنفکری ده 

که برای رفع غیرت مرا به ..

!Ladies & Gentelmen.. Fuck over

 

گیرم هم که در آن مهمانی مسخره دیشب  

دستانت را موقع رقص دائما جوری بالا بردی که  

زیر بغلت را هم ببینم. 

   حالا که چه..؟

Gloomy Sunday

 
 
پشت به آفتاب نشسته ام..
بچه ها بازی می کنند..
و انسان هایی
که نمی دانمشان
یکدیگر را دوست می دارند... 
 
------------------- 
پی نوشت: 
دوست دارم....جایی ...یک نفر منتظرم باشد...یک روز...... 
عنوان بر گرفته شده از فیلمی به همین اسم...

بها..نه

 

ای کاش همیشه رمضان می بود تا 

ناچار نباشم این تن خسته را جولانگاه همخوابگیش نمایم ..

Bitter Taste....

 

 

نیمه شبی سرد ...
زن کنار پنجره ایستاده بود...
پک عمیقی به سیگارش زد و اونو با انگشت های باریک وکشیده اش...پرت کرد توی کوچه...
ته سیگار با صدای دردناکی روی نم زمین که از بارون سر شب خیس بود..
خاموش شد..
زن به آسمون چشم دوخته بود..
خسته بود..
خسته از حجوم خیالی که سالهای سال
عذابش میداد....
این اتفاق براش تکراری شده بود..
توی خیال خودش به جای ستاره ها برق چشمهای آشنایی رو دید..
انگار روی زمین..نمونده بود..
یاد اون روز بارونی افتاد که برای اولین بار زیر بارون..حس کرد شونه های محکمی کنارش هست و دیگه تنها نخواهد موند...
که ناگهان..
-پنجره رو ببند عزیزم...سردمه..
-باشه الان میبندمش..
آروم به روی تخت برگشت..
آغوشی که منتظرش بود...
ولی متعلق به کس دیگه ای بود....
با چشم های بار...خوابش برد..
توی کوچه صدای قدمهایی میومد که به کوچه آهنگ خاصی میداد....
صدای برخورد قدمها به چاله آبی که ته سیگار توی اون افتاده بود به گوش میرسید..
توی تاریکی شب
سایه ی مردی مشخص بود
آروم زانو زد ...
ته سیگار رو آروم از زمین برداشت
توی جیب بارونی اش گذاشت...
و توی تاریکی شب..
فراموش شد....

---------------------
پی نوشت :
برای اولین بار...برای یه سیگار احساس دل سوزی کردم...
نمیدونم...شاید چون واسطه ی یه رابطه شده بود...
این روزا که بارون میزنه...دلم میخوا زیب براون..بخار بشم...
پی نوشت پی نوشت: 

از روی دست آلبالو

* نقاشی


- درد می کشم ،
با مداد سیاه ...


آلبالو

!u shoot from the hip again

 

دیشب از صمیم قلب عاشقت بودم  

و امروز تنفر از تو وجودم را گرفته .. 

عجب احساس عمیقی که بتو دارم من!