می دونم , آره .. می دونم , قبوله
آدما فرق می کنن , شکلاشونم جورواجوره
آدما خیلی زیادن , همه جور پیدا میشه
با نگاه تو می دونم , هرکسی .. شیدا میشه
می دونم می تونی هرکسی رو عاشق بکنی
توی صف عاشقات , یکی رو لایق بکنی
می تونی با یکیشون بری سفر , اون دور دور
بری از پیشم , بری با باد غبغب و غرور
بری ... یادتم نیاد یه روز کنار من بودی
توی فصل برف و بارون , " تو " بهار من بودی
بری .. انگار که نه انگار چیزی بین ما بوده
آره می دونم , فقط , شاهدمون , خدا بوده
اما .... کی می تونه مثل من مواظبت باشه ؟
کی می تونه مثل من , عاشق ثابتت باشه؟
کی می تونه مثل من حرف چشاتو بخونه؟
کی می تونه چیزی که می خوای بگی رو , بدونه ؟
دل کی می تونه مثل دل من , فدات بشه ؟
کی می تونه بیاد و قاطی لحظه هات بشه ؟
دستای کی می تونه دستاتو آروم بگیره
یه جوری که دل کوچیک تو دستات نمیره ؟
کی می دونه تو چقد بنفشه هارو دوس داری؟
کی می تونه بگه : تو , چقد خدا رو دوس داری ؟
کی می تونه مثل من , راحت راحتیت باشه ؟
موقع خستگیات , شبیه صندلیت باشه ؟
لبای کی می تونه بوسه بذاره رو چشات
کی می تونه , مثل " من " بشه فدای نفسات ؟
آره .. کی می تونه مثل من , نوازشت کنه
توی شعر , اینجوری مثل من , ستایشت کنه ؟
کی می تونه از همون اولش عاشقت باشه ؟
عاشق معمولی نه , عاشق صادقت باشه ؟
کی می تونه مثل من , یواشکی صدات کنه ؟
کی می تونه مثل من , از ته دل , دعات کنه ؟
آره محبوب دلم , دنیا , لبالب آدمه
اما یک چیزی گمونم , توی آدما کمه
آدما نمی تونن , مواظب دلت باشن
چیزی که هدیه برات میارن اوناها , غمه ,
کی می تونه مثل من , غماتو قربونی کنه ؟
غصه های دلتو بیاد و زندونی کنه ؟
کی ؟ آخه کی می تونه به خاطرت گریه کنه ؟
همه چیزشو بیاد , به پای تو هدیه کنه ؟
آدما رو ول کن این آدمکا , مترسکن
نه , مترسک که قشنگ نیس , ایناها عروسکن
کجا دیدی که عروسک بشه دلدار کسی ؟
عروسک دلی نداره که بشه یار کسی
دلای این آدما , عاریه از مغازه هاست
فقطم کسی که می دونه , فقط خود خداست
دل کی یه سایبون میشه برای موندنت
دل کی صب می کنه وقت ترانه خوندنت ؟
دل کی اینقده مهربونه تو شبای تار
به کی می تونی بگی : برام یه جرعه آب بیار ؟
کی می تونه کنارت باشه فقط نگات کنه ؟
هر چی قربونیه نذر چینای لبات کنه ؟
کی می تونه تورو پیدا کنه از رو یک نشون
وقتی پیدات می کنه بهت بگه : پیشم بمون ؟
کی تو رو میشناسه از رایحه پوست تنت ؟
کی داره توی اتاقش یه دونه پیراهنت ؟
کی می تونه مثل من , زنگ صداتو بشناسه ؟
حالتای جور واجور نفساتو بشناسه ؟
نمی دونم , دیگه حرفی نمی تونم بزنم
حرفامم مثل نوشته هام , پر از خط خطیه
این سه چار خط که نوشتم , خودتم خوب می دونی
حرفای دل یه مرد عاشق پاپتیه
حالا این آدما , این تو , اینم از حرفای من
تو خودت می دونی " بهترین " برای تو کیه
از پرنده که نمی شه آسمونا رو گرفت
تو , فقط تو می دونی , منظور حرف من چیه ....
سروده آلبالو
میشینی پشت تلویزیون و نگاه می کنی
آدمای اونتو که غصه می خورن ؛ اشک میریزی
آدمای اونتو که شاد می شن ؛ از ته دل می خندی
آدمای اونتو که عاشق می شن ؛ عاشق میشی
آدمای اونتو که تنها می شن ؛ تو هم تنها میشی
میشینی پای تلویزیون و پاهاتو جمع می کنی توی سینه ات
میشینی پای تلویزیون و نگه می کنی
اونقدر نگاه می کنی تا چیزی برای نگاه کردن نمی مونه
اشکاتو پاک می کنی و بلند میشیی
تلویزیونو خاموش می کنی و با آدمای دوست داشتنی اونتو خدافظی می کنی
میری توی اتاق خوابتو درو میبندی
سعی می کنی بخوابی ولی فکرای بد نمی ذاره
احساس خفگی و تنهایی می کنی
از توی رختخواب بلند می شی و دوباره میری پای تلویزیون میشینی
روشنش می کنی و تکرار برنامه های روز قبل رو میبینی
اونقدر می بینی تا خوابت میبره
توی خواب ؛ روی همون صندلی جلوی تلویزیون ؛ خواب تکرار تکرار همون برنامه ها رو میبنی
صب با چشای پف کرده از خواب میپری
از خونه می زنی بیرون
آدمای توی خیابونو دوس نداری
دوس داری زودتر شب بشه تا باز بشینی پای تلویزیون و اونایی که دوس داری رو ببینی
و دوباره نیمه شب بشه تا تکرار برنامه هایی که دیدی رو ببینی
آدمای توی خیابون هیچیشون جالب و قشنگ نیس
آدمای راس راسکی همشون دروغگو و بدن
برعکسش ؛ آدمای توی تلویزیون همه چیشون دوست داشتنی و قشنگه
حتی قیافه آدم بداشون
شب میای خونه
تلویزونو بغل می کنی و ماچش میکنی
اونتو یه عالمه دوس داری
یه عالمه دوست که راحت اشکتو درمیارن و می خندوننت
وقتی تلویزیون روشنه ؛ یادت میره که خیلی تنهایی
یادت میره که کسی دوستت نداره
یادت میره که ...
ولش کن
حواستو جمع می کنی و تکرار سریال عاشقانه تلویزون رو میبینی و اشک میریزی .
آلبالو
گاهی وقتا احساس می کنم همش دارم اشتباه می کنم
او نوقته که به همه چیز شک می کنم
به بودنشون و نبودنش
و بیشتر ازون به حقیقت داشتنشون
شک می کنم به خودم و احساسم
و شک می کنم به تو و احساست
و شک می کنم به موجودیت عشق
و حتی زندگی
همه احساساتم دلقکای سیرک می شن و با دماغ سرخشون به من می خندن
و همه احساسات تو شبیه کلاغ های سیاه از روی درخت خشک ذهن من می پرن
اونوقت نمی دونی چقدر احساس تهی بودن بهم دست میده
یه کاری کن که احساس نکنم اشتباه کردم
می فهمی که چی می گم ؟
یه جوری واقعی تر ؛ ملموس تر ؛ گولم بزن .
یه جوری که حقیقتا باور کنم .
آلبالو
عشق با جنون یه فرق اساسی داره
و اونم اینه که
در جنون آدم واقعا هیچ چیزی نمی فهمه
ولی در عشق , آدم خودشو به نفهمی می زنه .
آلبالو