این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

کی می تونه مثل من باشه ؟



می دونم , آره .. می دونم , قبوله
آدما فرق می کنن , شکلاشونم جورواجوره
آدما خیلی زیادن , همه جور پیدا میشه
با نگاه تو می دونم , هرکسی .. شیدا میشه
می دونم می تونی هرکسی رو عاشق بکنی
توی صف عاشقات , یکی رو لایق بکنی
می تونی با یکیشون بری سفر , اون دور دور
بری از پیشم , بری با باد غبغب و غرور
بری ... یادتم نیاد یه روز کنار من بودی
توی فصل برف و بارون , " تو " بهار من بودی
بری .. انگار که نه انگار چیزی بین ما بوده
آره می دونم , فقط , شاهدمون , خدا بوده
اما .... کی می تونه مثل من مواظبت باشه ؟
کی می تونه مثل من , عاشق ثابتت باشه؟
کی می تونه مثل من حرف چشاتو بخونه؟
کی می تونه چیزی که می خوای بگی رو , بدونه ؟
دل کی می تونه مثل دل من , فدات بشه ؟
کی می تونه بیاد و قاطی لحظه هات بشه ؟
دستای کی می تونه دستاتو آروم بگیره
یه جوری که دل کوچیک تو دستات نمیره ؟
کی می دونه تو چقد بنفشه هارو دوس داری؟
کی می تونه بگه : تو , چقد خدا رو دوس داری ؟
کی می تونه مثل من , راحت راحتیت باشه ؟
موقع خستگیات , شبیه صندلیت باشه ؟
لبای کی می تونه بوسه بذاره رو چشات
کی می تونه , مثل " من " بشه فدای نفسات ؟
آره .. کی می تونه مثل من , نوازشت کنه
توی شعر , اینجوری مثل من , ستایشت کنه ؟
کی می تونه از همون اولش عاشقت باشه ؟
عاشق معمولی نه , عاشق صادقت باشه ؟
کی می تونه مثل من , یواشکی صدات کنه ؟
کی می تونه مثل من , از ته دل , دعات کنه ؟
آره محبوب دلم , دنیا , لبالب آدمه
اما یک چیزی گمونم , توی آدما کمه
آدما نمی تونن , مواظب دلت باشن
چیزی که هدیه برات میارن اوناها , غمه ,
کی می تونه مثل من , غماتو قربونی کنه ؟
غصه های دلتو بیاد و زندونی کنه ؟
کی ؟ آخه کی می تونه به خاطرت گریه کنه ؟
همه چیزشو بیاد , به پای تو هدیه کنه ؟
آدما رو ول کن این آدمکا , مترسکن
نه , مترسک که قشنگ نیس , ایناها عروسکن
کجا دیدی که عروسک بشه دلدار کسی ؟
عروسک دلی نداره که بشه یار کسی
دلای این آدما , عاریه از مغازه هاست
فقطم کسی که می دونه , فقط خود خداست
دل کی یه سایبون میشه برای موندنت
دل کی صب می کنه وقت ترانه خوندنت ؟
دل کی اینقده مهربونه تو شبای تار
به کی می تونی بگی : برام یه جرعه آب بیار ؟
کی می تونه کنارت باشه فقط نگات کنه ؟
هر چی قربونیه نذر چینای لبات کنه ؟
کی می تونه تورو پیدا کنه از رو یک نشون
وقتی پیدات می کنه بهت بگه : پیشم بمون ؟
کی تو رو میشناسه از رایحه پوست تنت ؟
کی داره توی اتاقش یه دونه پیراهنت ؟
کی می تونه مثل من , زنگ صداتو بشناسه ؟
حالتای جور واجور نفساتو بشناسه ؟
نمی دونم , دیگه حرفی نمی تونم بزنم
حرفامم مثل نوشته هام , پر از خط خطیه
این سه چار خط که نوشتم , خودتم خوب می دونی
حرفای دل یه مرد عاشق پاپتیه
حالا این آدما , این تو , اینم از حرفای من
تو خودت می دونی " بهترین " برای تو کیه
از پرنده که نمی شه آسمونا رو گرفت
تو , فقط تو می دونی , منظور حرف من چیه ....


سروده آلبالو

تب تی وی




میشینی پشت تلویزیون و نگاه می کنی
آدمای اونتو که غصه می خورن ؛ اشک میریزی
آدمای اونتو که شاد می شن ؛ از ته دل می خندی
آدمای اونتو که عاشق می شن ؛ عاشق میشی
آدمای اونتو که تنها می شن ؛ تو هم تنها میشی
میشینی پای تلویزیون و پاهاتو جمع می کنی توی سینه ات
میشینی پای تلویزیون و نگه می کنی
اونقدر نگاه می کنی تا چیزی برای نگاه کردن نمی مونه
اشکاتو پاک می کنی و بلند میشیی
تلویزیونو خاموش می کنی و با آدمای دوست داشتنی اونتو خدافظی می کنی
میری توی اتاق خوابتو درو میبندی
سعی می کنی بخوابی ولی فکرای بد نمی ذاره
احساس خفگی و تنهایی می کنی
از توی رختخواب بلند می شی و دوباره میری پای تلویزیون میشینی
روشنش می کنی و تکرار برنامه های روز قبل رو میبینی
اونقدر می بینی تا خوابت میبره
توی خواب ؛ روی همون صندلی جلوی تلویزیون ؛ خواب تکرار تکرار همون برنامه ها رو میبنی
صب با چشای پف کرده از خواب میپری
از خونه می زنی بیرون
آدمای توی خیابونو دوس نداری
دوس داری زودتر شب بشه تا باز بشینی پای تلویزیون و اونایی که دوس داری رو ببینی
و دوباره نیمه شب بشه تا تکرار برنامه هایی که دیدی رو ببینی
آدمای توی خیابون هیچیشون جالب و قشنگ نیس
آدمای راس راسکی همشون دروغگو و بدن
برعکسش ؛ آدمای توی تلویزیون همه چیشون دوست داشتنی و قشنگه
حتی قیافه آدم بداشون
شب میای خونه
تلویزونو بغل می کنی و ماچش میکنی
اونتو یه عالمه دوس داری
یه عالمه دوست که راحت اشکتو درمیارن و می خندوننت
وقتی تلویزیون روشنه ؛ یادت میره که خیلی تنهایی
یادت میره که کسی دوستت نداره
یادت میره که ...
ولش کن
حواستو جمع می کنی و تکرار سریال عاشقانه تلویزون رو میبینی و اشک میریزی .

آلبالو

بازیگران




دلم می خواست کارگردان بودم
آخه این روزا ؛ دور و برم پر از بازیگره
بازیگرایی که خیلی خوب نقششونو بازی می کنن
و جالب اینجاست که ؛ حتی حضور دوربین رو هم احساس نمی کنن .

نوشته آلبالویی که قاطی سیاهی لشکراست .

شوکران




 
گاهی وقتا  احساس می کنم همش دارم اشتباه می کنم
او نوقته که به همه چیز شک می کنم
به بودنشون و نبودنش
و بیشتر ازون به حقیقت داشتنشون
شک می کنم به خودم و احساسم
و شک می کنم به تو و احساست
و  شک می کنم به موجودیت عشق
و حتی زندگی
همه احساساتم دلقکای سیرک می شن و با دماغ سرخشون به من می خندن 
و همه احساسات تو شبیه کلاغ های سیاه از روی درخت خشک ذهن من می پرن
اونوقت نمی دونی چقدر احساس تهی بودن بهم دست میده
یه کاری کن که احساس نکنم اشتباه کردم
می فهمی که چی می گم ؟
یه جوری واقعی تر ؛ ملموس تر ؛ گولم بزن .
یه جوری که حقیقتا باور کنم .

آلبالو



آهای ... من اینجام !




زندگی شبیه بازیه
بازی قایم موشک
همه مون میریم گم می شیم
منتها ؛
 هیچکسی نیس که پیدامون کنه .


نوشته آلبالو که مدتهاست قایم شده ...

مگس ها نمی میرند




مگس ها دل کوچکی دارند
فکر می کنم اندازه کله یک مورچه
مگس ها پرواز می کنند
مثل کبوتر ها و عقاب ها
مگس ها عاشق می شوند و بی پروا عشق بازی می کنند
مثل اسب ها و شیر ها
مگس ها زمستان ها می خوابند
مثل خرس های قطبی
مگس ها آلودگی ها را دوست دارند و مزاحمند
مثل آدم ها

آدم ها می گویند از چیزهای آلوده بدشان می آید
آدم ها از چیزهای مزاحم هم بدشان می آید
آدم های از چیزهایی که شبیه خودشان است بدشان می آید

مگس دارد به زندگی اش و تخم هایی که درون شکمش دارد فکر می کند
مگس دارد خودش را از آلودگی هایش پاک می کند
مگس دارد نفس می کشد و از زندگی اش لذت می برد
شترررررق
- کشتمش

دو قطره خون به جای می ماند
از دلی اندازه کله مورچه
مگس می میرد
هیچ اتفاق مهمی نمی افتد و زندگی در مدار صفر درجه اش می چرخد

بعضی آدم ها شبیه مگسند
منتها هیچوقت پرواز نمی کنند
از عشق بازی چیزی حالیشان نمی شود
و حتی دلی اندازه کله مورچه هم ندارند
فقط مزاحمند
و با نبودنشان , هیچ اتفاق مهمی نمی افتد و حتی زندگی راحت تر بر مدار صفر درجه اش می چرخد
فقط بدی اش این است که
هیچ مگس کشی اندازه هیکل این آدم ها نیست .

نوشته آلبالو


یه فرقی هست


love and life

عشق با جنون یه فرق اساسی داره
و اونم اینه که
در جنون آدم واقعا هیچ چیزی نمی فهمه
ولی در عشق , آدم خودشو به نفهمی می زنه .

آلبالو