-
نوازش
جمعه 25 آذرماه سال 1384 06:33
به خدا گفتم : - میشه لمست کنم ؟ هوا ابری شد و بارون گرفت ... ... خدا جون , گرمی دست آدما , دروغیه خدا جون , چشمای من , اسیر این شلوغیه خدا جون , رنگو وارنگن آدما , جور واجورن خدا جون , قولای این آدما کشک و دوغیه من می خوام , دست نوازش بکشی روی سرم من می خوام ترانه هاتو بشنوه , گوش کرم خدا جون می خوام یه عاشقی باشم...
-
پاییز
دوشنبه 21 آذرماه سال 1384 23:38
برگ زرد٬ به جرم رقص شبانه اش با باد٬ از چشم درخت افتاد و پاییز بیرحم به حکم عدم ؛ مبتلایش ساخت... ... عادله
-
طعم مردن
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 01:44
- مرگ چه مزه ایه ؟ - مزه یخ میده - یعنی چی ؟ - یعنی تنت سرد میشه و زبونت بی حس - درد نداره - اگه گازش نزنی نه , - پس باید چه جوری خوردش ؟ - باید آروم آروم , میکش بزنی - پس اینایی که یه دفه می میرن چی ؟ - این مدلش درد داره ... خیلی هم درد داره . - دردش چه طوریه ؟ - مثل درد زنده بودن بعد از مردن اونی که دوستش داری .....
-
کاش
سهشنبه 15 آذرماه سال 1384 00:34
ای کاش همه مرغهای ماهیخوار مرغ عشق می شدن، تا ماهیها یک بار با خیال راحت خوابشون ببره، یک بار بتونن خواب ببینن. ای کاش خوابهام رویا نبود، واقعیت بود ای کاش تو یه رؤیا بودی، و نه واقعیت ای کاش... ... و ای کاش ایدز با دواگلی درمون می شد! نوشته پسرک تنها که ای کاش پیام بهداشتیش رو چن روز زودتر می داد.
-
دوس دارم ...
جمعه 11 آذرماه سال 1384 05:46
من بخار روی شیشه اتاقو دوس دارم دم صبح صدای قارقار کلاغو دوس دارم دونه های قرمزش یخ زده طفلکی ولی من درخت آلبالوی توی باغو دوس دارم ... نوشته آلبالو برای تموم آلبالوهای تنهای یخ زده توی تموم باغ های دنیا ...
-
...
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1384 12:37
چرخ ِ فلک می چرخد می چرخد می چرخد... سر من گیج می رود گیج می رود گیج... گ ... ی.. ج. نوشته عادله
-
پروانگی
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1384 02:42
من و تنهایی ام با تارهای نازک و سفید رویاهایمان پیله ای تنیدیم به آرزوی یکی شدنمان در قالب پروانه ای با بالهای رنگارنگ به شوق پریدنمان در آسمان آبی آرزو ناغافل از آنکه دستی پیله مان را از شاخه خشک زندگی خواهد چید و در آب های جوشان حقیقت خواهد جوشاند از ما هیچ نخواهد ماند جز تارهای نازک و سفید رویاهامان که تار و پود...
-
تفهیم اتهام
دوشنبه 30 آبانماه سال 1384 04:39
ما آدما وقتی بچه ایم , همه چیزو خوب می فهمیم اما قوه درک و استدلال نداریم اما وقتی بزرگ می شیم تا دلت بخواد توانایی درک و استدلال موضوعات مختلف زندگیمون رو داریم اما راستش راستی راستی , هیچی نمی فهمیم . نوشته آلبالو , بلانسبت همه آدما .
-
آفتاب و سایه
شنبه 28 آبانماه سال 1384 18:29
آهای! سایه های بی هویّت که در توّهم قد کشیدن بسوی مشرق ، غروبم را آرزو می کنید شب که فرا رسد در تاریکی خاک محو شده اید و من بر سرزمینی دیگر، همچنان خواهم تابید... نوشته پسرک تنها
-
هر روز...امروز...
سهشنبه 24 آبانماه سال 1384 12:45
هر روز می گفتی :دوستت دارم،دوستت دارم،تنها تو را دوست دارم هر روز نهایت عشقم را نثارت می کردم هر روز می گفتی:بی تو هرگز،بی تو هرگز هر روز با تو بودم ،تنها با تو هر روز می گفتی:دل تنگم هستی هر روز به دیدنت می آمدم تا دیگر دل تنگ نباشی ... هر روز تو می گفتی و من نشان می دادم امروز من گفتم:دوستت دارم تاشاید عشقت را ببینم...
-
راست
سهشنبه 24 آبانماه سال 1384 10:27
یک راستگویی ساده، این بار باعث جدائی ما شد این بار ضامن تداوم دوستی ما ، فقط دروغهایش بود نوشته پسرک تنها که همیشه با این چند نفر بوده و از امروز یکی از اوناست
-
حقیقت سیاه
جمعه 20 آبانماه سال 1384 00:44
میدونی عزیزم قلب تو شبیه کفشدوزکه فقط وقتی از پیشم میپری و بالهای سرخ دلت باز میشه می تونم سختی و سیاهی زیرشو ببینم . نوشته آلبالو
-
بهانه
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1384 15:46
باز نقش تک برگی٬ که نقاش پیر٬ در آن شب بارانی٬ بر دیوار پشت پنجره به یادگار گذاشت٬ می شود٬ تنها بهانه من برای زندگی! نوشته عادله ٬ که قراره امشب تو آسمونش هلال ماه شوال خودنمایی کنه...
-
الهی ...
شنبه 7 آبانماه سال 1384 06:16
کاش دلت تنگ بلور بود من یه ماهی میشدم کاش ستاره بودی تو تا من سیاهی میشدم کاش میگفتی : - میشه ما همیشه با هم بمونیم ؟ تا که من پر از ترانهء " الهی " میشدم . نوشته آلبالو
-
? Hey baby ..MAy I call u again
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 11:18
این آنلاین شدن هم عجیب چیزی است .. درست به سکس می ماند یکهو آدم را می برد به دنیایی ناشناخته و تازه .. فریاد خاموش
-
طعم گس عاشقی
شنبه 30 مهرماه سال 1384 03:36
بودن و یا نبودنم , چه فرق می کند تورا؟ که گر نبود , بودنم , به لب بیایدت : چرا ؟ چشم من است و چشم تو , به من نگه نمی کنی دگر زمان خویش را , به من تبه , نمی کنی , باشم اگر , که بوده ام , نباشمم , نبوده ام دگر نه شکل آتشم , نه من شبیه دوده ام لگد کنی مرا اگر , رواست با ندیدنت شبیه خط خطی شدم , درون خط کشیدنت ز یاد من...
-
!.. Hi sinoritaa
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 12:58
ـ سلام ... حتی نگاهم هم نمی کند .. چه رسد به جواب او راهش را می گیرد و می رود .. چون همیشه .. ... من می نشینم به انتظار جوابش و تا ابد .. فریاد خاموش
-
مال تو
شنبه 23 مهرماه سال 1384 21:30
هر کجا هستم ؛ باشم آسمان مال توست . نوشته آلبالو ... تحریف شده از روی دست سهراب
-
یا حق
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1384 10:39
نوشتن از تو٬ همیشه برایم دشوار بوده است! زیرا نه خوبیهایت٬ نه زیباییهایت٬ نه تبسم ناب خداوندیت و نه... .... هیچ یک در وسعت واژه نمی گنجند! نوشته یک تازه وارد
-
... cup of life
یکشنبه 17 مهرماه سال 1384 09:01
می گویم : دوستت دارم .. عینک ته استکانی مسخره اش را جابجا می کند و با چشمان وزغ مانندش توی چشمانم زل می زند .. ... دستانم را عاشقانه می فشارد .. فریاد خاموش
-
هیچ کس
سهشنبه 12 مهرماه سال 1384 04:10
همش میگی: - (( هیچکس نیست ... )) .... چشاتو باز کن اینهمه (( هیچ کس )) دور و برته دیگه چه مرگته ؟ آلبالو
-
.. again plz
جمعه 8 مهرماه سال 1384 09:29
دوباره نگاهت می کنم .. تو همچنان می گریی و من همچنان نگاهت می کنم .. ایستاده ام و نگاهت می کنم .. بی تفاوت.. سرد مثل سنگ .. .. نمی دانم چرا به یاد آن روز می افتم .. من می گریستم به پایت و تو می خندیدی .. .. دوباره نگاهت می کنم .. ناخود آگاه زهرخندی به روی لبانم می نشیند .. فریاد خاموش * خوشحالم که چیزی نزدیک به دو سال...
-
پیشباز ...
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1384 16:29
می خوام بپاشم سر رات , غبار بال شاپرک قالیچه بندازم جلوت , با تاروپود قاصدک می خوام بنفشه ها برات , پونه وحشی بیارن خودم برات پهن بکنم , سفره ای از نون و نمک مخمل سرخ قلبمو , می خوام رو پاهات بکشم تا نکنه ساق پاتو , سبزه صحرا غلغلک توی هوا می پیچونم , عطر گل محمدی دو زانو می شینم جلوت , بهت می گم : خوش اومدی می خوام...
-
یادش بخیر دوسال پیش ....
یکشنبه 3 مهرماه سال 1384 17:05
حدود دو سال پیش بود چند نفر اومدن گرد هم ... قرار بر این شد که هر کسی دنیاشو اون طوری که میبینه , به جمله بکشه توی ماه مهر شروع کردیم که مهربونیا ؛ یادمون بمونه ولی یه عده اومدن , نوشتن و ... رفتن یه عده وسط راه سلامی کردن و , بدون خداحافظی , پریدن , از این چند نفر , همین چند نفری موندن , که هستن بقیه به رسم زمونه ,...
-
دفترچه خاطرات سیب خاکستری
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 20:14
خوندن و فکر کردن به بعضی از خاطرات قدیمی مثل نگاه کردن به عکس یه سیب سرخه سیبی که شاید الان دیگه وجود نداشته باشه اما همون یادگاری...به آدم یه آرامش خاصی هدیه می کنه چون می دونی با نگاه کردن به اون کلی از خاطرات قشنگت مرور میشه و چه آرامشی قشنگتر از اون لحظه که در حین مرور خاطره لبخندی به قشنگی همون سیب سرخ روی لبت...
-
zoom
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 06:04
وبلاگ تصویری زوم راه اندازی شد ... ! http://albalooo.blogsky.com کاری از آلبالو
-
شبیه سیب ...
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 03:38
دل من قده گلابی ؛ دل تو ؛ شبیه سیب تن من بوی هلو میده تن تو ؛ بوی سیب گونه من ؛ مثه پوست تن کیوی می مونه اما گونه های تو سرخه ؛ شبیه پوست سیب عشق من شبیه هندونه ؛ پر از دونه تو اما عشق تو همش جا میشه تو یک دونه سیب ... شعر هنری از آلبالو !!!
-
بازهم بی مقدمه...اما پر از سلام
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 15:56
خسته م به خستگی یه نگاه منتظر تنهام به تنهایی یه سوال بی جواب مبهمم به مبهمی یه زندگی و در آرزوی پیدا کردن خودم همونی که خیلی وقته گمش کردم و در آرزوی آشتی با دلم همونی که خیلی وقته باهام قهره با این خستگی و تنهایی و مبهمی مثل یه نگاه منتظر پر از سوال بی جواب زندگی می کنم... و در آرزوی رسیدن به این آرزو لحظه ها مرا...
-
درست شبیه نقاشی ...
جمعه 28 مردادماه سال 1384 05:31
یه کاغذ سفید می خوام , با یک مداد نقاشی اینجا رو صندلی بشین , خسته نشی یهو پاشی من روبروت میشینمو , تو هم نگاه کن تو چشام آها , آره , یه خورده کج , همینطوری باید باشی خب اینطوری نیگام نکن دست و دلم پیچ میخوره باید یه طوری بشینی , که خیلی دلبر نباشی خوبه , همینطوری بشین , خب , از کجا شروع کنم؟ چطوری نقاشیت کنم , که توی...
-
کلاغ سیاه پاپتی
شنبه 15 مردادماه سال 1384 04:27
کلاغه دلش گرفته بود کلاغ سیاه پاپتی پرید روی شاخ درخت گفت : غار و غار از یه جایی صدا اومد که : زهر مار بغض کلاغه ترکید یه قطره اشک از روی گونه هاش چکید قطره اشک لابه لای پرای سیاه گم شد و رفت یه تیکه سنگ از تو حیاط یه خونه اومد و اومد نشست رو سینه کلاغ قلب کلاغه ترکید کلاغه افتاد رو زمین یه صدا اومد: اون کلاغ زشتو...