-
.. Eatin ' dinner
یکشنبه 20 دیماه سال 1383 08:32
زود باش .. اینفدر هم وانمود نکن که بار اولته .. من که تورو خوب می شناسم .. .. همه اینهارو توی دلم میگم .. اما همه رو از توی چشام می خونی .. .. تا صبح مثل دو کرم گرسنه در هم می لولیم .. فریاد خاموش
-
..Any way
پنجشنبه 17 دیماه سال 1383 20:02
دیشب موهامو کوتاه کردم .. وقتی به موهای پخش ودر هم روی زمین نگاه کردم تازه معنی این حرفو که میگن به اندازه موهای سرم دوست دختر داشتم رو فهمیدم .. فریاد خاموش
-
..Signs of life
سهشنبه 15 دیماه سال 1383 04:24
وارد خانه می شوم .. کفشهای غریبه را جفت می کنم و از کنار اتاق خواب عبور می کنم .. مدتهاست که دیگر سعی دارم صدای جیغ و ناله های هوسناکش را نشنیده بگیرم .. فریاد خاموش
-
!!.. No problem Hunny
یکشنبه 13 دیماه سال 1383 09:17
چند وقته که مسئله ای منو بدجوری درگیر خودش کرده .. نمی دانم زنم فاحشه است یا اینکه یک فاحشه زنم شده است .. فریاد خاموش
-
!!.. Family Man
جمعه 11 دیماه سال 1383 05:04
خیلی شبها وقتی از روی تخت بلند می شم بی اختیار چندتا هزاری از توی جیبم در میارم و بطرفش پرت می کنم .. آخه هنوز نتونستم خودمو به زندگی مشترک عادت بدم .. فریاد خاموش
-
!!..Oops
چهارشنبه 9 دیماه سال 1383 08:39
دیگر از خوابیدن با دخترکان خمار چشمی که شلوار زیر زانو می پوشند و از فرط لاغری کودکان آفریقا را یاد آورم می شوند چندشم می شود .. ... فریاد خاموش
-
...
دوشنبه 7 دیماه سال 1383 23:37
دلم تنگ است... نمی دانم برای چه٬ اما خوب می دانم که سالهاست روی خوش به خود ندیده... یادم می آید روزی مرا... بگذریم... سالهاست دلم تنگ است... مهم نیست... بابالنگدراز ...
-
!.. Again Plz
یکشنبه 6 دیماه سال 1383 08:37
تو .. می آیی و من .. می روم این ما بودنمان عمری است همه را به حسرت واداشته .. فریاد خاموش
-
... Not Any More
چهارشنبه 2 دیماه سال 1383 08:23
ساعتی است که در هم پیچ و تاب می خوریم .. و تو هنوز داری فلسفه تنظیم خانواده را برایم بیان می کنی .. فریاد خاموش
-
!!..So Nice
یکشنبه 29 آذرماه سال 1383 08:38
موزیک لایت .. و این پیچ و تاب اندامت که عجیب دریای مدیترانه را به یادم می آورد ... فریاد خاموش
-
مهم این نیست...
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1383 12:00
مهم این نیست که بهش بگی دوستت دارم ... یا براش بنویسی دوستت دارم . همین که عشقت رو بهش ابراز کنی کافیه . فقط همین.... نرگس...
-
تو ؛ بنویس
شنبه 21 آذرماه سال 1383 01:11
به اون نگو: - دوستت دارم براش بنویس ( دوستت دارم ) آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس . آلبالو
-
...Nice Days
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1383 10:58
همانطور که تند و تند لباسهایش را می پوشد تا زودتر برود می گوید که شوهر دارد و دختری یکساله ... فریاد خاموش
-
حسرت...
یکشنبه 15 آذرماه سال 1383 17:51
هرگز هیچ حسرتی در دنیا اینچنین یکجا جمع نمی شود که در این سه واژه کوتاه او دوستم ندارد.... نرگس..
-
عاقبت کارو باش ...
چهارشنبه 11 آذرماه سال 1383 04:24
کاری از آلبالو
-
...Ok honey
یکشنبه 8 آذرماه سال 1383 07:56
روزهای بی شماری را در انتظار آمدنت بسر بردم .. شبی هم تو در حسرت کام گرفتن از من بسر ببر ... فریاد خاموش
-
رسم عاشقی
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1383 01:03
این روزها سعی می کنم یاد بگیرم چگونه می توانم همه را دوست داشته باشم , همه را , زشت و زیبا و مورچه و دیوار را همه را دوست داشته باشم و ... و دلبسته به هیچکس نباشم دلبسته بودن , شبیه طنابی در گردن داشتن است باید مواظب باشی و گرنه یا خودت از دست می روی یا طناب بیچاره پاره می شود , اگر خودت از دست بروی , دو حالت دارد یا...
-
.. Maybe all
سهشنبه 3 آذرماه سال 1383 07:46
تازه بعد از ازدواج بود که .. که دقیقا معنی این حرف رو فهمیدم .. تازه فهمیدم که دارم با گرونترین فاحشه دنیا همخوابه میشم ... فریاد خاموش
-
سیب سرخ
شنبه 30 آبانماه سال 1383 01:13
گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که هیچ چیز مال من نیست و گاهی اوقات هم خوب می فهمم که هیچ چیزی هم به من ارتباط ندارد من , یک جزء از هیچ بزرگ دنیایی هستم که بدون هیچ دلیلی , و بدون هیچ اراده ای به اینجا تبعید شده ام درون دست های من , سیب سرخ گاز زده ایست که نمی دانم چطور به دست من رسیده است و من همینطور سرگردان به همهمه...
-
معشوقه رویایی
دوشنبه 25 آبانماه سال 1383 16:20
توی شهر رویا , کی عاشقت کرده باز کی به تو دوباره , داده دو بال پرواز باز توی خیالت , عکس کیو کشیدی عاشق کی شدی که , حتی اونو ندیدی این کیه که اسم اون روی لباته نقش عشقش وسط برق چشاته این کیه که چشماتو رو همه بسته بوی عطرش لابه لای نفساته کجا قایم شده که هیشکی ندیده نکنه قاطی گونجیشکا پریده شایدم یه جایی , یک گوشه...
-
بغض
دوشنبه 11 آبانماه سال 1383 01:39
می خندم که تو نبینی بغض هایم چگونه گلویم را خفه کرده اند. بغض هایم را نگاه می دارم تا زمانی که تو هم بخندی و بعد من می گریم. آنگاه ببین میتوانی بخندی بازهم؟ به قلم بابالنگدراز ...
-
عشق Is یه چیز ...
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1383 04:02
عشق یعنی بهش بگی دوسش داری .. اونوقت اونم در حالیکه اون لبخند لعنتی همیشگی رو لباشه با تمام وجود زیر پاهاش لهت کنه .. می دونم واسه همین کاراشه که دوسش داری .. فریاد خاموش
-
... Love is
شنبه 25 مهرماه سال 1383 02:41
عشق ینی : بهش بگی دوسش نداری ؛ و بعد بری یه گوشه و حسابی گریه کنی ... آلبالو
-
بدون شرح ..
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1383 09:09
یک سال از عمر این وبلاگ گذشت .. و من خوشحالم که تقریبا کمی بعد از آغاز همراه این وبلاگ بودم .. یکی از بهترین اتفاقات تمام طول زندگیم .. با نوشته هایی که گاهی به مذاق عده ای خوش نیامد .. الان که بعد از این مدت نسبتا طولانی دوباره شروع به نوشتم می کنم دیگه از یه چیز مطمئنم .. و اون اینه که نوشتن یا ننوشتنم برای هیچکس...
-
نیستی یا....
سهشنبه 21 مهرماه سال 1383 17:13
دیگر هیچ کششی هیچ جاذبه ای احساس نمی کنم.... باور کن حتی واژه بودن هم عذاب آور شده من نبودن را ترجیح می دهم ... من در همین لحظه و در همین ثانیه و در کمال صحت و سلامت اقرار می کنم ... اقرار می کنم در برابر درگاه تو ؛ حتی حاضرم در مقابل تمام بندگانت فریاد بر آورم : من از همان زمان که نیست بودم از همان زمانی که حتی...
-
متاسفم ...
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1383 05:36
ارتباط .. ارتباط .. ارتباط ... بنویس با چشمای خیس ... اینجا جای ارتباط نیست . تحریف آلبالو از ترانه منصور
-
تولد این چند تا نفر .. مثلا !
یکشنبه 5 مهرماه سال 1383 01:08
حدود یه سال پیش , همچین روزایی بود که به ذهنم رسید یه وبلاگ گروهی راه بندازم , یه خونه مجردی که هر کسی که توی اونه بتونه به راحتی چند جمله از حرفای دلشو بزنه به همین زودی هم یه سال گذشت ... شروعش با من بود و پویا و تکیلا و کله خر و در ادامه راه فریاد خاموش , بابا لنگ دراز , آدم معمولی , گرافیست , نرگس , مش نیوز و چند...
-
باور می کنم...
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1383 20:09
روح صعود را می خواهد...جسم نزول را... و تو میان این دو نقطه متضاد حیران ایستاده!!! و هر روز به عمق نزول نزدیکتر می شوی.... باور می کنم که تو تقصیری نداری .... تمام تقصیر از آن نیروی جاذبه نزول است. نرگس...
-
تلفن ...
جمعه 20 شهریورماه سال 1383 03:13
این سیم ها صدای تو را سرد می کند احساس های سبز مرا زرد می کند تا حرف می زنی دل من بغض می کند و حرف های توی دلم درد می کند این سیم های لعنتی از من برای تو یک جسم بی تفکر و بی منطق آفرید این سیم های لعنتی از تو برای من تندیس سرد و سنگی یه عاشق آفرید من مانده ام که حرف دلم را ، دلی اگر . . . مانده ، برای تو به چه لحنی...
-
یک .. ولی صادق
شنبه 14 شهریورماه سال 1383 03:19
دیدت نسبت به همه چیز و همه کس مثبته ... عادت کردی که همیشه احساست رو واقعا همونطوری که هست بدون هیچ فریب و دورنگی بگی ... همیشه سعی کردی صداقت حرف اول رو توی زندگیت بزنه ... همیشه سعی کردی دلیل دوست داشتن هاتو پیدا کنی ... دوستش داری چون .... چون همدیگه رو درک می کنین ... چون وقتی با اونی از زندگیت لذت می بری... چون...